سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

تاریخ بشر را می توان تاریخ تکامل سیستم های مکانیکی، هیدرولیکی، الکترونیکی، پنوماتیکی و مهمتر از همه سیستم های اجتماعی دانست. امروز تمامی پیشرفت های بشر به جایی رسیده است که برای بقا و ماندگاری، نیازمند استفاده از تمامی دانش خود، جهت طراحی سیستم های اجتماعی ای است که گذشته او را رقم زده و بخش عمده‌ای از آینده او را تعیین خواهند کرد. این وبلاگ مکانی است برای بحث و تبادل نظر، بین دانشجویان رشته های گوناگون تحصیلی در جهت استفاده از دانش خود در حوزه های گوناگون، حول یک موضوع:
طراحی و تحلیل سیستم های اجتماعی

 

پاسخ نظام‌های سیاسی را از حیث حساسیت و وابستگی به شخصیت‌های سیاسی آنها می‌توان بر روی طیفی از نظام‌هایی که پاسخ آنها، وابستگی چندانی به شخصیت‌های ایفا کننده نقش‌های کلیدی ندارد و نظام‌هایی که پاسخ آنها به شدت به این شخصیت‌ها وابسته‌ است، تقسیم نمود. نظام جمهوری اسلامی، بواسطه طراحی و ساختار خاص آن، از جمله نظام‌هایی است که عملکرد آن در تامین منافع ملی، به شدت به شخصیت‌های ایفا کننده نقش‌های کلیدی آن وابسته بوده و این یکی از بزرگترین نقاط ضعف این نظام است. از این منظر، شاید بتوان بزرگترین دغدغه و مهمترین پروژه «آیت الله هاشمی رفسنجانی» را در سال‌های آخر عمر، که به طرق گوناگون و در مجال‌های مختلف به صورت آشکار و پنهان از آن سخن می‌گفت، «پروژه حل و فصل بحران جانشینی پیش‌رو، در نظام سیاسی ایران» دانست. بحرانی که اگرچه در سال‌های اخیر در تلاش برای حل آن به گونه‌ای بهینه بود، اما اکنون، از منظر منافع ملی، می‌توان از تشدید این بحران، بواسطه درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی سخن گفت. به عبارتی «بحران جانشینی» با «بحران جانشینی آیت الله هاشمی رفسنجانی» تشدید شده است. شایسته است که تمامی افراد و جریان‌هایی که به نوعی به آینده ایران اندیشیده و دغدغه منافع ملی را دارند، پروژه ناتمام آیت الله را بیش از پیش مورد توجه خود قرار دهند و صدای او را به خاطر داشته باشند که می‌گفت:

«... ظلم است؛ ظلم بزرگی، اگر به فردای این کشور فکر نکنیم . فردا ممکن است ما نباشیم؛ ولی فرزندان ما که هستند. آینده که هست. ایران که هست. ستون‌های فردا را باید امروز بنا کنیم ....»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۶:۱۰
سجاد فتاحی

(به بهانه راه‌اندازی کانال سیستم‌های حکمرانی)

https://telegram.me/governancesystems

چندی پیش استاد و دوست عزیزم محمد فاضلی، متنی را با عنوان «ایران، جامعه در مخاطره» منتشر کرد و در آن به بحران‌هایی اشاره نمود که با محیط زیست ایران و سلامت ایرانیان ارتباط می‌یافت. او در ابتدای متن اینگونه بیان نموده است «مدت‌هاست که فکر می‌کنم وظیفه جامعه‌شناسی آن است که نظریه‌ای درباره جامعه ایران ارائه کند، نظریه‌ای که اول، جامعه ایران را توصیف کند، دوم، پیدایش آن در شکل و قواره فعلی را توضیح دهد و تبیین کند و سوم، به تبع توصیف و تبیین‌هایش، راهکارهای خروج از وضع فعلی را تشریح کند. من هر قدر به نظریه‌ای واحد که همه ابعاد جامعه ایران را در سه وجه فوق در بر داشته باشد فکر می‌کنم، بیشتر به ناممکن بودن آن می‌رسم و اندک اندک به این فکر افتاده‌ام که مجموعه‌ای از نظریه‌ها لازم است که وجوه مختلف جامعه ایران را در سه وجه فوق در بر بگیرند و دست آخر از سرجمع آن‌ها شاید بشود یک نظریه تا حد لازم منسجم استخراج کرد».

با او در این بخش سخنش که وظیفه جامعه‌شناسان ایرانی آن است که نظریه‌ای درباره جامعه ایران ارائه کنند که به چیستی این جامعه، چرایی قرار گرفتن آن در وضعیت مخاطره آمیز کنونی و چگونگی رهایی از این وضعیت پاسخ گوید همداستانم اما مبتنی بر آموزه‌هایی که بسیاری از آنها را از او آموخته‌ام، معتقدم که مشخصا برای جامعه ایران می‌توان نظریه‌ای واحد ارائه نمود که به هر سه پرسش فوق پاسخ گوید و از قضا تکه تکه کردن «مساله ایران زمین بحران‌زده» ما را از شناسایی علت اصلی پیدایش وضعیت کنونی دور نموده و به راه‌حل‌هایی خواهد رساند که کمکی به حل مساله نخواهد کرد. به عبارتی وظیفه جامعه‌شناسان ایرانی، شناسایی ریشه‌های مشترک بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و سیاسی پیش‌روی ایران به منزله یک کلیت است و جدا دیدن هر یک از این مسائل، کمکی به حل آنها نخواهد کرد.   

@governancesystems

مبتنی بر نظریه سیستم‌ها به صورت عام و نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی به صورت خاص، معتقدم که بخش قابل توجهی از بحران‌های پیش‌روی ایران زمین در ابعاد گوناگون، بواسطه ناکارآمدی و ضعف‌های برآمده از طراحی نامناسب کنترل کننده‌ و تنظیم‌گر این سیستم جغرافیایی، سیاسی که از این پس آن را «سیستم حکمرانی» می‌نامیم، مجال بروز، ظهور و اثرگذارای یافته‌اند و راه رهایی از این وضعیت نیز تنها از مجرای اصلاح و کارآمدسازی این کنترل کننده و تنظیم‌گر و زیرمجموعه‌های گوناگون آن می‌گذرد. به عبارتی بر بحران‌های اشاره شده توسط او و سایر افرادی که بعدها در این بحث شرکت کردند می‌بایست بحران دیگری را افزود که از منظر نگارنده این سطور ریشه وضعیت نامناسب کنونی است و بدون فائق آمدن بر آن، غلبه بر سایر بحران‌ها نیز امکان‌پذیر نخواهد بود و آن بحران چیزی نیست جز «بحران کارآمدی سیستم حکمرانی در ایران».  
در دو سال گذشته مبتنی بر نظریه سیستم‌ها و سیستم‌های کنترل اجتماعی در دو وبلاگ سیستم‌های اجتماعی (www.Socialsystems.blog.ir ) و راهی به رهایی (www.apathtoliberation.blog.ir ) تلاش شده است که در حد توان پیرامون این بحران، نحوه ارتباط آن با سایر بحران‌های زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران و البته راه‌های برون رفت از آن سخن گفته شود. در وبلاگ نخست، بیشتر مباحث نظری و در وبلاگ دوم مباحث روز و عملی‌ای که با آن چارچوب نظری قابل تبیین بود طرح شده است. اکنون با عمومیت یافتن شبکه تلگرام و حتی پیش افتادن آن از رسانه‌ای چون تلویزیون در ایران از حیث میزان استفاده ( تلویزیون 2 و تلگرام 2.5 ساعت از وقت ایرانیان را در روز به خود اختصاص می‌دهد) به نظر می‌رسد انتشار مطالب این دو وبلاگ، نیازمند ایجاد کانالی در شبکه تلگرام است که با توجه به مطالب فوق و اهمیت مساله سیستم حکمرانی در ایران که در سال‌های آتی بر اهمیت آن نیز افزوده خواهد شد، سیستم‌های حکمرانی نامگذاری شده است. بر این اساس، این کانال، مکانی است برای بحث و تبادل نظر پیرامون مساله سیستم‌های حکمرانی، مساله‌ای مهم و دیرپا در تاریخ ایران که هم ریشه وضعیت نامناسب کنونی و هم راه رهایی از آن را می‌بایست در آن جستجو کرد.

https://telegram.me/governancesystems

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۶:۲۴
سجاد فتاحی


چندی است در ایران، کوه یخ فساد سر از آب برون آورده و تشت رسوایی آن از بام افتاده است. دیگر سخن بر سر وجود و یا عدم وجود آن نیست، و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و موافقان و مخالفان نظام سیاسی کنونی بر به دام افتادن نظام سیاسی و اجتماعی ایران در این دام، هم داستانند. شواهد گویای آن است که فساد، نهادهای عمومی و دولتی ایران را در نوردیده و شائبه نفوذ گسترده آن در نهادهای نظارتی نیز به شدت وجود دارد. در این بین دو مفهوم «فساد سیستمی» و «فساد سیستماتیک» که می‌تواند در آسیب‌شناسی این پدیده و در نتیجه یافتن راه حلی برای مواجهه به آن یاری‌گر باشد به اشتباه در موارد بسیار و حتی از سوی متخصصین، به صورت مترادف با یکدیگر به کار برده می‌شوند. دقت در به کارگیری این دو مفهوم از آن رو مهم است که یکی بیانگر یکی از مهمترین علل پیدایش و رشد پدیده فساد است و دیگری بیانگر پیچیده شدن این پدیده.

سیستم‌های سیاسی - اجتماعی، بواسطه تشکیل شدن از اجزای گوناگون، نوع رابطه خاص بین این اجزاء و قواعد و الگوریتم‌های دستوری موجود در آنها به میزان‌ متفاوتی در معرض گرفتار شدن در دام فساد قرار داشته و یا دارای سطوح متفاوتی از توانایی برای مواجهه با این پدیده و کنترل و نظارت بر آن می‌باشند. این همان چیزی است که سبب می‌شود دو کشور که در یک اقلیم فرهنگی مشترک نیز قرار دارند بواسطه بهره‌مندی از آرایش‌های سیستمی گوناگون، دارای سطوح مختلفی از فساد نیز باشند (در این زمینه مقایسه وضعیت دو کشور کره شمالی و جنوبی آموزنده خواهد بود). از این رو اگر سیستم سیاسی و اجتماعی خاصی، بواسطه ضعف در طراحی، مستعد گرفتار شدن در دام فساد باشد، با گذشت زمان درگیر این پدیده شده و در صورت عدم پیش‌بینی مکانیزم‌های اصلاح کننده رفتار سیستم، در زمان طراحی  و یا پس از آن، در چرخه‌ای مثبت و خود تقویت کننده، مرتبا بر عمق و شدت آن افزوده خواهد شد. با توجه به توضیحات فوق، فسادی که بواسطه ضعف‌های موجود در سیستم سیاسی  اجتماعی مجال بروز و ظهور یافته را «فساد سیستمی» می‌نامند که در کنار بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و ... یکی از مصادیق بحران‌های سیستمی است. اما از سوی دیگر «فساد سیستماتیک» به این موضوع اشاره دارد که فساد، از یک پدیده فردی و موردی به پدیده‌ای پیچیده تبدیل شده است که کنشگران و یا نهادها و سازمان‌های گوناگون و از جمله نهادهای نظارتی در آن درگیر می‌باشند. سیستم سیاسی و اجتماعی ایران امروز بی گمان گرفتار پدیده «فساد سیستماتیک» شده است و این همان چیزی است که همگان فارغ از گرایش‌های سیاسی به آن معترفند، اما آنچه که مهمتر بوده و می‌بایست موجبات بازاندیشی و اصلاح در سیستم کنونی را فراهم آورد آن است که مواجهه و چیرگی بر این «فساد سیستماتیک»، با سیستم معیوب کنونی که خود علت اصلی پیدایش این «فساد سیستمی» است امکان‌پذیر نبوده و بلند پایه‌ترین مقام‌های نظام سیاسی اگر براستی دل‌نگران شیوع و گسترش این پدیده ویرانگر می‌باشند می‌بایست در وهله نخست نقاط ضعف سیستم کنونی را شناسایی نموده و در گام بعد، درد اصلاحات و جراحی‌های اساسی در این سیستم را پذیرا باشند. ما ایرانیان  برای آنکه یکبار دیگر در تاریخ معاصر خود، در موقعیت پر مخاطره فروپاشی یک نظام سیاسی - اجتماعی بواسطه ناکارآمدی‌ها، که یکی از مصادیق بارز آن فساد سیستماتیک کنونی است، قرار نگیریم، که شوربختانه به نظر می‌رسد زمان و فرصت اندکی را برای گریز از آن داریم، می‌بایست به زمان طراحی این سیستم پس از فروپاشی سیستم پیشین بازگردیم و ببینیم که خطای ما در طراحی آن چه بوده است، که نتوانسته‌ شعارهای زیبای طرح شده را محقق سازد.

در بخش دوم این نوشتار پیشنهادهایی در جهت مواجهه کارآمد با فساد سیستماتیک کنونی ارائه خواهد شد، اما مسئولان عالی‌رتبه نظام، می‌بایست توجه داشته باشند که دردی چنین بزرگ نیازمند جراحی‌هایی دردناک و دقیق است که بدون آنها، مبارزه با فساد از سطح شعار فراتر نخواهد رفت. نخستین گام آن است که آنان منافع ملی و سرنوشت ایران و ایرانیان را، به منزله مهمترین نقطه مرجع سیستم جغرافیایی- سیاسی - اجتماعی ایران، پذیرفته و آن را بر تارک دلبستگی‌های خود بنشانند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۳۰
سجاد فتاحی


در چند مطلبی که در ادامه منتشر می‌شود تلاش شده است مراحل کلی طراحی، تحلیل و آسیب‌شناسی یک سیستم کنترل اجتماعی توضیح داده شود. اگرچه اصول طرح شده قابل تعمیم به تمامی سیستم‌های اجتماعی از سیستم‌های کوچکی چون خانواده، دبستان و مهدکودک تا سیستم‌های کلان‌تری چون دانشگاه‌ها و وزارت‌خانه‌ها و ... می‌باشد اما به صورت مشخص توضیحات بر سطحی کلان و بر طراحی سیستم‌های کنترل اجتماعی برای کشورها متمرکز شده است.

نخستین گام در طراحی یک سیستم کنترل اجتماعی آن است که مشخص کنیم که این سیستم قرار است به چه نیازی پاسخ گفته و چه هدفی را برآورده نماید. بدون مشخص نمودن نقطه هدفی که قرار است سیستم به آن دست یابد اصولا طراحی کنترل کننده سیستم که در مقیاس کشور می‌توان آن را «سیستم حکمرانی» دانست اگرچه ممکن است اما ره به جایی نخواهد برد و ممکن است به تکرار الگوهای ناکارآمد گذشته و یا حتی پدید آمدن الگوهایی ناکارآمدتر از آنها منجر شود (تجربه کشورهایی که پس از انقلاب‌های خود سیستم‌های حکمرانی‌ گذشته خود را در ظاهری نو بازسازی کردند و یا کشورهایی که پس از انقلاب سیستم‌های حکمرانی‌ای ناکارآمدتر[1] از سیستم‌های حکمرانی گذشته را بنا نهاده‌اند از همین منظر قابل بررسی است). به عبارتی با در نظر گرفتن یک کشور به مثابه یک سیستم، در گام نخست تصویری از آنچه که خواهان رسیدن کشور به آن می‌باشیم ترسیم نموده و آنگاه این تصویر و نقطه هدف را به گونه‌ای شاخص‌سازی می‌نماییم که امکان سنجش کمی و یا کیفی آن فراهم باشد. سنجش‌پذیر نبودن نقطه هدف به معنای عدم توانایی ما در ارزیابی تصمیمات و سیاست‌گذاری‌ها از نظر دور نمودن و یا نزدیک نمودن پاسخ سیستم به نقطه هدف می‌باشد. اگرچه در عالم ذهن، هر فرد و یا گروهی می‌تواند نقطه هدفی را برای جامعه و کشور خود ترسیم نماید اما انتخاب نقطه هدف در عرصه عمل با محدودیت‌هایی روبرو است. در صورت عدم توجه به این محدودیت‌ها اگرچه می‌توان کنترل کننده‌ها و سیستم‌های حکمرانی خاصی را طراحی نمود، اما این سیستم‌ها در گذر زمان با چالش‌های عدیده‌ای مواجه شده و به دلیل افزایش ناپایداری در پاسخ سیستم‌ در مقیاس کشور علاوه بر آنکه خود به سوی نابودی پیش می‌روند ماندگاری کشور را نیز به خطر خواهند انداخت.

همانطور که پیشتر اشاره شد، هدف از طراحی هر سیستم کنترلی دستیابی به یک هدف است که این هدف در قالب یک نقطه هدف به کنترل کننده معرفی میشود و کنترل کننده بهینه، کنترل کننده‌ای است که با اعمال ورودی هدف به آن، در حدالقل زمان و با حدالقل نوسان ممکن، پاسخ سیستم را از حالت پاسخ گذرا عبور داده و در حالت پاسخ ماندگار، با کمترین خطای آفست به نقطه مرجع نزدیک نموده و یا در حالت ایدهآل بر آن منطبق نماید.

در سیستمهای کنترل حلقه بسته که جامعه نیز یکی از این نوع سیستمها میباشد، نقطه هدف میبایست دارای خصوصیاتی باشد تا سیستم کنترلی بتواند به آن دست یابد. به عبارتی اگرچه در عالم ذهن می‌توان هر نقطه هدفی را ترسیم نمود اما در عرصه واقعیت دست‌یابی به آن نقاط با محدودیت‌هایی روبروست.  برای تعیین یک نقطه هدف مناسب برای سیستم‌هایی در مقیاس کشور توجه به نکات زیر راهگشا می‌باشد:

1-    نقطه مرجع و یا مجموعه هدفی که یک کشور خواهان دستیابی به آن است؛ میبایست روشن و مشخص بوده و عاری از تناقضات جدی باشد. وجود تناقض‌های شدید در مجموعه هدف، حتی در صورت امکان سنجش این مجموعه، موجبات ناپایداری سیستم کنترلی را فراهم می‌نماید.

2-    مجموعه هدف میبایست قابلیت سنجش از طریق شاخصهای کمی و کیفی را داشته باشد. مقایسه کننده سیستم کنترلی چه در سیستمهای کنترل مهندسی که یک سیستم الکترونیکی است و چه در سیستمهای کنترل اجتماعی که میتواند یک سیستم الکترونیکی، انسان و یا ترکیبی از هر دو باشد؛ تنها از طریق مقدار سنجیده شده خروجی سیستم توسط سنسور و مقایسه آن با مقدار ورودی مرجع است که میتواند مقدار خطا را برآورد کرده و نتیجه را جهت تجزیه و تحلیل و صدور دستورات مناسب و یا اصلاح دستورات پیشین به کنترل کننده ارسال نماید. در صورت عدم امکان سنجش خروجی سیستم، کنترل کننده، دستوراتی را صادر خواهد کرد که نه تنها موجبات پایداری سیستم را فراهم نخواهد کرد بلکه ممکن است سبب افزایش ناپایداری سیستم شود.

3-    نقطه هدف انتخابی به هر میزان که عامتر بوده و مورد توافق بخش بیشتری از اعضای سیستم اجتماعی مدنظر باشد، مخالفت کمتری را در سیستم اجتماعی برانگیخته و همراهی بخش بیشتری از جامعه را به همراه خواهد داشت؛ قرار دادن نقطه هدف بر شکاف­های بالقوه موجود در جامعه (شکاف‌های قومی، دینی و ...) می­تواند با بالفعل شدن این شکاف­ها موجبات ناپایداری سیستم را فراهم نماید. به هر میزان که نقطه هدف، متکی بر ایدئولوژی‌ای عام‌گرایانه باشد که مورد توافق و حمایت بخش‌های بیشتری از مردمان یک کشور است حمایت بیشتری را به خود جلب کرده و امکان موفقیت بیشتری خواهد یافت و از سوی دیگر به هر میزان که ایدئولوژی مورد اتکا خاص‌گرایانه‌تر باشد از حمایت بخش کمتری از مردم برخوردار بوده و کنترل کننده سیستم ناگزیر خواهد بود بخش عمده‌ای از توان و منابع خود را صرف نظارت و همراه نمودن مردم با آن نماید؛ که البته علیرغم صرف هزینه‌های فراوان در بلند مدت موفق نبوده و تنها بر ناپایداری‌های سیستم خواهد افزود. عدم موفقیت سیستم‌های حکمرانی قوم‌گرایانه و دینی در مقایسه با سیستم‌های حکمرانی‌ای که بر ایدئولوژی‌های عام‌گرایانه‌تری چون ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه مبتنی بوده‌اند از همین منظر قابل بررسی است.

با این توضیحات اکنون می‌توان به این پرسش پاسخ داد که بهترین نقطه هدف برای یک سیستم در مقیاس کشور چیست؟ همانطور که پیش‌تر نیز بیان شد، عام‌ترین هدف تمامی سیستم‌ها ماندگاری و بقا در محیط پیچیده پیرامون است، بنابراین می‌توان بیان نمود که عام‌ترین هدف یک سیستم در مقیاس کشور نیز که می‌تواند مورد تایید اکثریت قابل توجهی از اعضا تشکیل دهنده آن باشد بقا و ماندگاری است. اما ماندگاری، کلید واژه‌ای کلی است که می‌توان معانی متفاوتی را بر آن بار نمود و هر فرد و یا گروهی می‌تواند آن را به گونه‌ای تفسیر نماید. هنگامی که از این سخن می‌گوییم که خواهان ماندگاری و بقا کشور هستیم به چه معناست؟ و چه عواملی می‌تواند بقا یک کشور را به خطر انداخته و یا شانس ماندگاری آن را افزایش دهد؟

با مراجعه به داده‌های تاریخی موجود عواملی چون وضعیت اقتصادی کشورها؛ وضعیت زیست محیطی آنها؛ سطح دانش و آگاهی آنها از جهان و قواعد حاکم بر آن؛ وضعیت آنها از نظر انسجام اجتماعی و اختلافات و تعارضات اجتماعی موجود بین گروه‌های قومی و مذهبی تشکیل دهنده آنها؛ سطح توانایی‌های‌ نظامی؛ توانایی‌ آنها در پرورش و جذب منابع انسانی توانا و کارآمد، سطح بهداشت، سطح امنیت و شبکه روابط دوستانه قوی‌تر با سایر کشورها از جمله مواردی هستند که توانایی کشورها را برای ماندگاری در محیط پیچیده پیرامونی افزایش می‌دهند،[2] بنابراین با تبدیل نمودن هر یک از این عوامل به شاخص‌هایی که از مجموعه‌ای از سنجه‌ها تشکیل شده‌اند و با ترکیب آنها در یکدیگر می‌توان با توجه به هدف عام ماندگاری، نقطه هدفی را برای سیستم‌های کنترلی در مقیاس کشور مشخص نمود. نقطه هدفی که می‌تواند معیاری برای تحلیل، آسیب‌شناسی و طراحی کنترل کننده‌ها و یا سیستم‌های حکمرانی در مقیاس کشور و ارزیابی تصمیمات و سیاست‌گذاری‌های آنها باشد. از این پس این نقطه هدف را که در مطلب پسین با استفاده از تجربیات موجود سعی در شاخص‌سازی آن خواهیم نمود و سیستم‌های حکمرانی برای تامین منافع اکثریت افراد کشورهایشان و افزایش توانمندی سرزمین هایشان برای بقا و ماندگاری در محیط پیچیده پیرامونی می‌بایست با توجه به آن طراحی شده و با در نظر داشتن آن اقدام به سیاست‌گذاری نمایند، «شاخص منافع ملی»[3] می‌نامیم.

 



[1] در اینجا منظور از یک سیستم حکمرانی ناکارآمد، سیستمی است که توانایی افزایش پایداری در سیستم را نداشته و آن را به سمت ناپایداری و فروپاشی هدایت نموده و ماندگاری آن را به خطر می‌اندازد.

[2]  البته با مطالعات بیشتر می‌توان بر تعداد این عوامل و دقت شاخص معرف نقطه هدف سیستم افزود

[3] National interest indicator 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۵
سجاد فتاحی


در مطالب پیشین توضیح داده شد که تمامی سیستم‌های گوناگون موجود در جهان از سیستم‌های طبیعی و بیولوژیک تا سیستم‌های ساخته دست بشر از قبیل سیستم‌های الکترونیکی، مکانیکی، هیدرولیکی و سیستم‌های اجتماعی برای ماندگاری و بقا و پاسخ‌گویی بهینه به نیازها و اهدافی که برای آنها طراحی شده‌اند نیازمند اعمال سطحی از کنترل بر رفتارهای سیستم‌ می‌باشند .

در این مطلب در تلاش هستیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که سیستم کنترلی مناسب برای رساندن جامعه به نقطه مطلوبی که هر کنشگر ویا جامعهای میتواند آن را خود ترسیم نماید چه نوع سیستمی است؟ به عبارتی از بین دو سیستم کنترلی حلقه بسته و حلقه باز که در بخش‌های پیشین توضیحاتی پیرامون آنها ارائه شد، کدام یک برای رساندن جامعه به نقطه مطلوب[1] مناسبتر می‌باشند؟ از آنجا که سیستم‌های اجتماعی همواره در معرض سیگنالهای اخلالگر درونی و بیرونی غیر قابل پیشبینی میباشند و همچنین با توجه به ویژگیهای هر یک از این دو سیستم کنترلی که در مطالب پیشین به آنها اشاره شد؛ به این پاسخ میرسیم که سیستم کنترلی مناسب برای افزایش توانایی سیستم‌های اجتماعی جهت مواجهه بهینه با پیچیدگی‌های محیطی و در نتیجه افزایش طول عمر و ماندگاری آنها سیستم کنترلی حلقه بسته است.

مدل سیستم کنترلی حلقه بسته که نمونه شماتیک آن در مطالب پیشین نشان داده شد، مدلی است که بر تمامی سیستم‌های اجتماعی از کوچکترین و خردترین سیستم‌ اجتماعی یعنی خانواده تا سیستم‌های اجتماعی کلانی در مقیاس کشور و حتی جهان قابل اعمال بوده و به نظر میرسد مدلی مناسب برای رساندن آنها به نقاط مرجع مدنظرشان می‌باشد. جوامع انسانی چه در مقیاس خرد و چه در مقیاس کلان برای افزایش توانایی خود در جهت مواجهه با پیچیدگی‌های روزافزون محیطی و افزایش امکان بقا و ماندگاری خود ناگزیر از حرکت به سوی چنین الگویی می‌باشند، تاسیس سازمان‌های بین‌المللی از قبیل سازمان ملل متحد از همین منظر قابل تحلیل و بررسی است که برای دور نیافتادن از بحث در فرصتی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.

در ادامه با کاربرد این مدل در مورد سیستم‌هایی در مقیاس کشور، جهت روشنتر شدن پتانسیل فراوان نهفته در آن از نظر تحلیلی، تلاش مینماییم اجزاء مختلف آن را شناسایی نماییم. گرچه میتوان سطوح مختلفی را برای سیستم‌های اجتماعی به معنای عام آن (متشکل از سیستم‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی) در مقیاس روستا، شهر، استان، کشور و جهان بر شمرد که در نهایت نیز به دلیل وابستگی و ارتباط تمامی این سیستم‌ها با یکدیگر و قرار داشتن آنها در درون یک ابرسیستم جهانی، یک تحلیل  دقیق و جامع سیستمی می‌بایست تمامی این خرده سیستم‌ها را به مثابه یک سیستم یکپارچه در نظر گیرد، اما فعلا با انطباق مرزهای جامعه بر مرزهای جغرافیایی کشورها، کلیت یک کشور را به عنوان یک سیستم در نظر گرفته و مدل زیر را از سیستم کنترل حلقه بسته آن ارائه مینماییم.


مدل سیستم کنترل حلقه بسته جامعه در مقیاس کشور


در ادامه پیرامون هر یک از اجزاء مدل فوق توضیحاتی ارائه میشود:

نقطه مرجع. همانطور که برای طراحی یک کنترل کننده در مهندسی کنترل نیازمند در اختیار داشتن برخی اطلاعات پایهای می­باشیم که مهمترین و ابتداییترین آنها هدف و نقطه مرجعی است که یک سیستم در پی دست­یابی به آن است؛ برای طراحی سیستم حکمرانی نیز که نقش کنترل کننده را در سیستم کنترلی حلقه بسته جامعه در مقیاس کشور ایفا میکند[2] نیازمند آگاهی از این امر هستیم که کلیت جامعه، از سیستم حکمرانی خود انتظار رساندن کشور به چه نقطهای را دارد. از لحاظ نظری نقطه مرجع میتواند نقطهای باشد که مورد توافق اکثریت افراد جامعه بوده و یا تنها مورد توافق بخش کوچکی از کنشگران جامعه باشد که ابزارهای مختلف قدرت را در اختیار دارند؛ اما از لحاظ عملی محدودیتهایی در این زمینه وجود دارد[3]. به نظر می‌رسد بشر به تاسی از جهان طبیعی می‌بایست بقا و ماندگاری بلند مدت را به عنوان نقطه مرجع سیستم‌های اجتماعی خود در مقیاس کشور و جهان در نظر گرفته و کنترل کننده سیستم‌ را با توجه به این هدف عام طراحی نماید.

پس نخستین گام در طراحی یک سیستم کنترلی برای جامعه در مقیاس کشور و جهان، مشخص کردن نقطه مرجعی است که خواهان رسیدن جامعه به آن میباشیم؛ پس از مشخص شدن این نقطه، در مرحله بعد میبایست تاریخ، امکانات و توانمندیهای جامعه مورد نظر را مورد بررسی قرار داده و با شناسایی آنها کنترل کننده و یا سیستم حکمرانی جامعه را به صورت بهینه به گونهای طراحی نماییم که سیستم مورد نظر را به نقطه مرجع نزدیک نماید. نکتهای را که باید در نظر داشت آن است که نقطه مرجع حتما میبایست نقطهای باشد که قابلیت اندازهگیری با استفاده از شاخصهای کمی و کیفی[4] را دارا باشد؛ نقطه مرجعی که نتوان آن را اندازهگیری کرد به معنای عدم توانایی برای طراحی کنترل کننده و اصولا عدم توانایی برای رساندن سیستم به نقطه مدنظر است و از آنجا که سنجشی پیرامون رسیدن و یا نرسیدن جامعه به آن نقطه صورت نمیگیرد؛ در مواردی ممکن است به سبب طراحی کنترل کننده‌ای که توانایی رساندن جامعه به نقطه مرجع را ندارد کلیت جامعه از نقطه مرجع فاصله بیشتری بگیرد. در شرایط فقدان سنجش خروجیهای سیستم که به معنای بی اطلاعی از وضعیت جامعه نسبت به نقطه مرجع در نظر گرفته شده است؛ سیستم حکمرانی به دلیل عدم تشخیص وضعیت ورودیها و خروجی‌‌های سیستم کنترلی جامعه، به سیستمی حلقه باز تبدیل خواهد شد که بواسطه قرار گرفتن در معرض سیگنالهای اخلالگر درونی و بیرونی کلیت جامعه را دچار ناپایداری و نوسانهای شدید میکند، از آنرو که تحمل ناپایداری و نوسان، نه در سیستمهای مهندسی و نه در جامعه در بلند مدت امکانپذیر نیست، این نوسانها و ناپایداریها در سیستمهای مهندسی موجب از کار افتادن سیستم و در سیستم جامعه موجب بروز طغیان، انقلاب، شورش و تقویت سیستم اجتماعی جنبش در درون سیستم و یا هجوم سایر سیستم‌های خارجی می‌گردد.

کنترل کننده. تا پیش از مشخص شدن هدف و نقطه مرجعی که جامعه به مثابه یک سیستم خواهان دستیابی به آن است طراحی کنترل کننده و سیستم حکمرانی بهینهای که بتواند جامعه را در بلند مدت به پایداری برساند اگرچه امکان‌پذیر است اما به نتایج مناسبی منجر نخواهد شد، اما همانگونه که حتی در طراحی کنترل کننده‌ها در مهندسی کنترل، خصوصیات زمینهای از قبیل درجه حرارت محیط، میزان رطوبت محیط و ... که قرار است کنترل کننده در آن کار نماید در نظر گرفته شده و به کار بردن کنترل کننده‌ای که برای یک شرایط زمینهای طراحی شده است، لزوما در شرایط زمینهای دیگر بهینه و کارآمد نیست؛ در طراحی کنترل کننده سیستم کنترلی جامعه نیز همین امر اما با دقت و اهمیت بیشتری میبایست لحاظ گردد؛ پیاده سازی نعل به نعل کنترل کننده‌ و دستوراتی که در کشورهای توسعه یافته به خوبی سیستم را به پایداری رسانده است در کشورهایی با شرایطی متفاوت، که میبایست در طراحی سیستم کنترلی آنها، آن شرایط حتما در نظر گرفته شود؛ لزوما به معنای رسیدن این سیستمهای اجتماعی به پایداری و نقطه مرجع مدنظر نیست.

یک کنترل کننده ایدهآل در مهندسی کنترل، کنترل کننده‌ای است که در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین نوسان، پاسخ سیستم را به نقطه مرجع رسانده و سیگنال خطای اندازهگیری شده را به صفر نزدیک نماید و حتی در صورتی که بواسطه سیگنالهای اخلالگر بیرونی و درونی، سیستم دچار ناپایداری شد با توجه به سیگنال فیدبک و نقطه مرجع که در قالب ورودی به سیستم معرفی میشود، سیستم را به حالت پایدار بازگرداند. تمامی ویژگیهای ذکر شده عینا همان ویژگیهایی است که یک کنترل کننده ایدهآل در سیستم حلقه بسته جامعه نیز میبایست از آن برخوردار باشد.  

سیستم. همانطور که پیشتر نیز بیان شد در این رویکرد سیستم میتواند از واحدهای اجتماعی بسیار کوچک همچون خانواده، شرکتهای خرد و مدارس تا واحدهای اجتماعی میانهای از قبیل دانشگاهها، وزارتخانهها و واحدهای اجتماعی کلانی از قبیل کشورها و حتی جهان را در بر گیرد، تنها نکتهای که باید آن را در نظر داشت آن است که همانند طراحی سیستمهای کنترلی در مهندسی، طراحی یک سیستم کنترلی برای سطوح مختلف جامعه هنگام حرکت از سطح خرد به سطح کلان پیچیدهتر میشود. برای مثال همانگونه که طراحی یک سیستم کنترلی برای کنترل درجه حرارت یک منبع آب که جزئی بسیار ساده از یک نیروگاه است بسیار سادهتر از طراحی یک سیستم کنترلی برای کنترل کل یک نیروگاه می‌باشد؛ طراحی یک سیستم کنترلی برای یک مدرسه و دانشگاه که در مقایسه با کلیت جامعه اجزائی بسیار ساده و کوچک هستند بسیار سادهتر از طراحی سیستم کنترلی برای یک کشور و حتی جهان می‌باشد.

در این مرحله، با توجه به هدف این وبلاگ که صرفا ارائه مقدمهای بر کاربرد نظریه سیستم‌های کنترل در علوم اجتماعی و ایجاد زمینه‌ای برای پرداختن به نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی میباشد، نیازی به پیچیده نمودن مفهوم سیستم و شناسایی تمامی سیستمها و خرده سیستم‌های اجتماعی نداریم. زیرا این کار به نظر میرسد جز در انداختن ما در دامی که پارسونز نیز در نظریه سیستمی خود به آن در غلتید (نگاه کنید به turner,2010) و جلوگیری از شناخت پتانسیل فراوانی که کاربرد نظریه کنترل در جامعهشناسی دارد مزیت دیگری نخواهد داشت. به دلیل متفاوت بودن سیستمهای اجتماعی بواسطه متغیرهای مختلفی چون تاریخ، فرهنگ، نهادهای اجتماعی، زمینه جغرافیایی و ... همانند مهندسی کنترل که برای طراحی کنترل کننده یک سیستم میبایست علاوه بر شناخت نقطه مرجع نسبت به ابعاد مختلف آن سیستم شناخت و اشراف داشته باشیم؛ در طراحی کنترل کننده سیستم جامعه نیز میبایست اطلاعات و شناخت مناسبی از ابعاد مختلف سیستم اجتماعی در اختیار داشته و با توجه به آنها اقدام به طراحی کنترل کننده بهینه نماییم؛ این موضوع در طراحی کنترل کننده سیستمهای اجتماعی در هر سه سطح خرد، میانه و کلان از اهمیت فراوانی برخوردار است. 

سنسور. سنسور که وظیفه اندازهگیری خروجی سیستم و ارسال دادهها به مقایسه کننده را بر عهده دارد در سیستمهای مهندسی از اهمیت شایانی برخوردار است. یک سنسور ناکارآمد که بنا به دلایل مختلف خروجی را با دقت مناسبی اندازهگیری نکرده باشد میتواند با ارسال دادههای غیر واقعی به مقایسه کننده، موجب شود سیگنال خطای اندازهگیری‌‌ شدهای که به کنترل کننده ارسال میشود سیگنال صحیحی نبوده و در این شرایط حتی یک کنترل کننده بسیار کارآمد و بهینه بواسطه دادههای ورودی غیر دقیق، دستورهایی را صادر مینماید که نه تنها ناپایداری سیستم را کاهش نداده بلکه موجبات افزایش آن و در نهایت از کار افتادن سیستم را ایجاد خواهد کرد. در سیستم کنترلی جامعه نیز موسسات آماری، که در جوامع کنونی وظیفه گردآوری دادههایی از سطح سیستم جامعه و اندازهگیری خروجیهای آن را بر عهده دارند عینا همان نقشی را بر عهده گرفتهاند که سنسورها در سیستمهای کنترل حلقه بسته در مهندسی بر عهده دارند.

با توجه به همین نقش حساس موسسات آماری است که استقلال این موسسات و عدم تاثیرپذیری آنها از سایر سیستمهای اجتماعی و یا به زبان مهندسی، نویزها و اختلالات درون و برون سیستمی اهمیت مییابد. چرا که کافی است بنا به هر دلیلی، که میتواند از ضعف علمی حاکم بر این موسسات و یا قرار گرفتن آنها تحت نفوذ متغیرهای مختلف دیگر باشد، این موسسات در سنجش مقدار واقعی خروجی سیستم جامعه اشتباه کرده و با ارسال مقادیر کاذب به مقایسه کننده و سیستم حکمرانی جامعه که وظیفه کنترل کننده را برعهده دارد، موجبات ناپایداری بیشتر سیستم، کشور و حتی جهان را فراهم آورند.

در مطلب بعدی به موضوع رابطه بین سیستم و کنترل کننده در فضای اجتماعی پرداخته خواهد شد.



[1] تا کنون تعریف مشخصی از نقطه مطلوب یا مرجع سیستم کنترلی جامعه ارائه نداده ایم و مقدمهی ارائه شده پیرامون کاربرد نظریه سیستم‌های کنترل در علوم اجتماعی، مستقل از نقاط مرجع گوناگون میباشد؛ به گونهای که تمامی افراد با در نظر داشتن نقطه مرجع مطلوب خود – که البته بنا به دلایلی که در مطالب پسین به آن خواهیم پرداخت، انتخاب آن نیز با محدودیتهایی در عالم واقع روبروست- میتوانند از این نظریه استفاده کنند. اما در مطالب بعد به جهت  آماده نمودن مسیر برای ارائه مباحث پیشرفتهتر با توجه به ادبیات موجود پیرامون توسعه اجتماعی و توسعه پایدار نقطه مطلوب خود، که ارتباطی تنگاتنگ با هدف عام بقا و ماندگاری در سیستم‌های گوناگون دارد را معرفی خواهیم کرد. 

[2]   البته پیش‌بینی می‌شود که به دلیل افزایش پیچیدگی‌های محیطی بشر در آینده ناگزیر از طراحی سیستم کنترلی‌ای در مقیاس جهان خواهد بود

[3]  در حال حاضر برای دور نیافتادن از موضوع اصلی بحث به این محدودیتها نپرداخته و آن را موکول به بحث ویژگی‌های پایه‌ای نقطه مرجع در جامعه در مطالب بعدی می‌نماییم.

[4]  ظهور منطق فازی و جعبه افزار منطق فازی در نرم افزار مطلب این امکان را برای ما فراهم آورده است که بتوانیم سیستمهای کنترلیای را با قابلیت تعقیب نقاط مرجع کیفی طراحی نماییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۲
سجاد فتاحی


رابطه بین کنشگر و سیستم اجتماعی یکی از مباحث بنیادینی است که نظریه سیستم‌های اجتماعی می‌بایست موضع خود را پیرامون آن مشخص نماید. مواضع گوناگونی نسبت به این موضوع بیان شده است که می‌توان آنها را بر روی طیفی از اهمیت و تعیین کنندگی تام و تمام کنشگر تا اهمیت و تعیین کنندگی کامل سیستم اجتماعی و مواضع میانه‌ای مبنی بر وجود رابطه ­ای تعاملی بین این دو تقسیم بندی نمود.

گرچه نظریه سیستم­های متعارف و مطرح در علوم اجتماعی را می­توان متعلق به دیدگاهی دانست که قائل به برتری ساختار بر کنشگر می­باشد اما قرائت ارائه شده از سیستم­های اجتماعی در این وبلاگ، پیش از ورود به این بحث و اولویت دادن به کنشگر یا سیستم اجتماعی و یا حکم دادن به وجود رابطه­ ای تعاملی بین این دو، با در نظر گرفتن تحلیل وابسته به مسیر، پرسش‌ دیگری را مقدم بر آن پرسش به این شرح مطرح می­نماید که: کنشگر یا سیستم اجتماعی در چه زمانی؟

در علوم مهندسی به هنگام ساخت یک سیستم در مرحله طراحی، طراح از آزادی عمل فراوانی برخوردار است، اما به محض اتمام فرایند طراحی و آغاز به کار سیستم، طراح تا زمانی که بواسطه محدودیت­های موجود دست به ایجاد اصلاحاتی در سیستم مدنظر نزند؛ ناگزیر به استفاده از سیستم در چارچوب محدودیت­های آن میباشد. در قلمرو اجتماعی نیز بسته به آنکه در مراحل اولیه بنیان­گذاری یک سیستم، در مراحل میانی عمر یک سیستم اجتماعی که از بنیان‌گذاری آن سال­ها می­گذرد و یا در زمانی باشیم که سیستم اجتماعی به شدت از سوی پیچیدگی­های محیطی تحت فشار قرار گرفته است به این پرسش، می­توان پاسخ‌های گوناگونی داد. به عبارتی نمیتوان در کل و بدون توجه به موقعیت زمانی، حکم به اولویت و برتری کنشگر، سیستم اجتماعی و یا تعامل بین این دو داد. در مراحل اولیه طراحی و بنیان­گذاری یک سیستم اجتماعی چه در سطح خرد و چه در سطح کلان- کنشگر دارای قدرتی بیش از سیستم می‌باشد، البته باید توجه داشت که در این مرحله نیز تمامی کنشگران از قدرتی یکسان برخودار نبوده و توان اثرگذاری آنها ربط وثیقی با میزان بهره‌مندی آنها از منابع مختلف از قبیل پول، قدرت و شخصیت کاریزماتیک دارد. اما در شرایطی که سیستم اجتماعی از مرحله طراحی عبور کرد و از یک سیستم تصور شده به یک سیستم وضع شده تغییر حالت داد و تا حدودی بواسطه گذر زمان قوام یافت و یا در مراحل نهایی تبدیل به یک نهاد اجتماعی شد، اندک اندک به منزله واقعیتی بیرونی ظاهر شده و از قدرتی مستقل از کنشگران و فراتر از آنان بهره‌مند می‌گردد. اما رابطه کنشگر و سیستم اجتماعی به این دو بازه زمانی محدود نمی‌شود، بازه سومی نیز وجود دارد که رابطه بین کنشگر و سیستم می‌بایست در آن مورد توجه قرار گیرد. در بازه سوم که سیستم اجتماعی بواسطه عدم تطابق با محیط بیرونی، ناتوانی در پاسخ­گویی به پیچیدگی­های محیطی، واگذاری بخشی از کارکردهای خود به سیستم‌های دیگر و یا بلا موضوع شدن نیازهای اولیه‌ای که در بدو تاسیس سبب شکل‌گیری آن شده، دچار ضعف شده است، رفته رفته بر اهمیت کنشگران افزوده شده و یکبار دیگر کنشگران به نسبت بهره‌مندی‌شان از منابع گوناگون، در برابر سیستم قدرت می­گیرند.

مطالب فوق را می­توان به وضوح در انقلاب­های اجتماعی که یکی از نقاط عطف در فرو شکستن یک سیستم اجتماعی کلان و بنیان­گذاری سیستم اجتماعی کلان دیگری می­باشد مشاهده نمود.

در مرحله نخست انقلاب، یک سیستم اجتماعی به دلیل عدم توانایی در پاسخگویی به نیازها و یا انطباق با پیچیدگی­های روزافزون محیطی دچار ضعف گردیده و کنشگرانی که منایع مختلفی در اختیار دارند و از سوی دیگر دارای منفعت در فروپاشی سیستم اجتماعی قدیمی­ تر و بنیان­گذاری سیستم اجتماعی جدیدتری می­باشند در درون سیستم اجتماعی جنبش قدرت یافته و حول هدف کنار گذاردن سیستم قدیمی متشکل شده و ساختار مییابند[1]، در این مرحله سیستم اجتماعی کلان یا با ایجاد تغییراتی در خود که به آن توانایی مواجهه بهینه­ با پیچیدگی­های بیرونی را می‌دهد و یا از طریق استفاده از قدرت خود برای سرکوب مخالفت­های شکل گرفته همچنان استمرار می ی­ابد و یا بواسطه متراکم ­تر شدن قدرت کنشگران و قویتر شدن سیستم اجتماعی جنبش، دچار فروپاشی میگردد. پس از فروپاشی سیستم اجتماعی قدیمی، کنشگران و منابعی که هر یک از آنها در اختیار دارند و در درون سیستم اجتماعی جنبش ساختار یافتهاند در بنیان­گذاری سیستم جدیدتر و تبدیل "سیستمهای اجتماعی تصور شده" به "سیستم های اجتماعی وضع شده" اهمیت مییابند. پس از فروپاشی سیستم پیشین، طیفی از شرایط امکان وقوع دارد که دو سر این طیف را میتوان اینگونه توصیف نمود: کشنگران با حفظ سیستم اجتماعی کلان پیشین تنها اقدام به جایگزینی و تغییر کنشگران حاضر در نقشها مینمایند؛ و یا دست به آفرینش سیستم اجتماعی نوینی میزنند که از خرده سیستمها، نقش‌ها و روابط جدیدی تشکیل شده است. نظریه سیستمهای کنترل اجتماعی بر آن است که میزان تغییر در پاسخ خروجی سیستم کنترل اجتماعی بیشتر از آنکه به جابجایی کنشگران حاضر در نقش‌ها ارتباط داشته باشد با میزان تغییراتی مرتبط است که در درون سیستم اجتماعی، و به صورت ویژه در کنترل کننده سیستم اجتماعی که در مباحث بعدی توضیحاتی پیرامون آن ارائه خواهد شد، صورت پذیرفته است.

پس از بنیان­گذاری سیستم نوین فرایند قدرت­ گیری کنشگران که پس از به ضعف گراییدن سیستم قدیمی روندی رو به رشد را طی نموده بود معکوس شده و با گذر زمان، سیستم اجتماعی در مقابل کنشگران قدرت می­ یابد و این فرایند قدرت­گیری تا زمانی که سیستم در مواجهه با پیچیدگی­های محیطی روزافزون دچار ضعف نگردد ادامه خواهد یافت.

بنابراین با توجه به مطالب فوق به پرسش اهمیت کنشگر و یا سیستم، در زمان­های مختلف و بسته به قرار گرفتن کنشگران در درون سیستمهای اجتماعی مختلف و میزان منابع گوناگونی که کنشگران در اختیار دارند می­توان پاسخ­های متفاوتی داد، و پیش از ارائه هرگونه پاسخی به این پرسش می­ بایست وضعیت را در رابطه با متغیرهایی چون زمان، مکان، نوع سیستم اجتماعی و میزان منابعی که در اختیار کنشگر قرار دارد مشخص نمود.

در مطلب بعدی تلاش خواهد شد با در نظر داشتن مدل‌های ارائه شده از‌ سیستم‌های کنترلی در مباحث پیشین، مدل سیستم کنترل حلقه بسته جامعه که در تحلیل و آسیب‌شناسی سیستم‌های اجتماعی کلان و خرد کمک فراوانی به ما می‌نماید معرفی و تشریح گردد.



[1]  البته باید توجه داشت که در سطح کلان در بخش اعظمی از تاریخ بشر بواسطه آنکه کنشگران، علت پاسخ سیستم را نه در نوع سیستم اجتماعی و رابطه بین اجزاء آن، بلکه در کشنگران اشغال کننده نقشها در درون سیستم جستجو میکردند؛ تنها اقدام به تغییر کنشگران مینمودند بدون آنکه تغییر در سیستم اجتماعی و رابطه بین اجزاء آن را که متغیر اصلی در پاسخ سیستم بود مدنظر داشته باشند و همین امر یکی از علل اساسی شکلگیری‌‌ دورهای تاریخی در برخی کشورهای جهان است.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۰
سجاد فتاحی


مطالب ارائه شده تا کنون قابل تعمیم به انواع سیستم‌های موجود در جهان در قلمروهای گوناگون بوده است. از این پس با تمرکز بیشتر بر قلمرو اجتماعی بر سیستم‌های اجتماعی متمرکز خواهیم شد. سیستم‌هایی که بنا به تعریف ارائه شده در مطلب نخست این وبلاگ «مجموعه‌ای از نقش‌ها هستند که به گونه‌ای خاص با یکدیگر ارتباط یافته و تشکیل یک کلیت را می‌دهند».  یک گروه دوستی دو نفره و یک خانواده نمونه‌های ساده‌ای از سیستم‌های اجتماعی و دانشگاه‌ها، وزارت‌خانه‌ها، دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی نمونه‌های پیچیده‌تری از سیستم‌های اجتماعی می‌باشند، که با توجه به قواعد کلی حاکم بر سیستم‌ها، قابل مطالعه و بررسی خواهند بود.

به هر میزان که سیستم‌های اجتماعی از خرده سیستم‌های بیشتری تشکیل شده باشند، می‌توان آنها را سیستم‌های پیچیده‌تری دانست که مطالعه و بررسی آنها نیازمند صرف وقت و دقت بیشتری می‌باشد.

پرسش‌هایی وجود دارد که پیش از ورود به مباحث پیچیده‌تر می‌بایست به آنها پاسخ داد و این مطلب به پاسخ گویی به این دو پرسش اختصاص داده شده است:

نخست آنکه «چرا انسان‌ها دست به آفرینش سیستم‌های اجتماعی می‌زنند؟»

و دیگر آنکه « سیستم‌های اجتماعی چگونه توسط انسان‌ها و کنشگران طراحی می‌شوند؟»

نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی

پاسخ به پرسش چرایی آفرینش سیستم‌های اجتماعی از سوی انسان، پاسخی متفاوت از چرایی طراحی سایر سیستم‌ها در قلمروهای دیگر از سوی او ندارد.

گهلن  به تبعیت از فردریش نیچه معتقد است «موجود انسانی حیوانی ناتمام است که از نظر زیستی به صورت مناسبی برای کنار آمدن و فائق شدن بر جهان پیرامونش که در آن به دنیا آمده تجهیز نشده است ... (Turner, 2006: 31) همین کامل نبودن است که تبیینی انسان‌شناسانه برای پاسخ به پرسش چرایی وابستگی و نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی به صورت عام و نهادهای اجتماعی به عنوان زیرمجموعه‌ای از سیستم‌های اجتماعی فراهم مینماید، که پس از تکمیل مطالب پیرامون سیستم‌های اجتماعی به آنها نیز پرداخته خواهد شد. انسان در جهان پیچیده پیرامونش که برای زیستن در آن تکمیل نیز نشده برای کاهش پیچیدگی محیط پیرامونی دست به ایجاد سیستم‌های اجتماعی می‌زند تا پیچیدگی محیط در رابطه با خود را کاهش دهد.  انسان موجودی با نیازهای نامحدود و امکاناتی محدود است که برای پاسخگویی به این نیازهای نامحدود گریزی از آفرینش سیستم‌های اجتماعی ندارد، در حقیقت همان گونه که دورکهیم (Dorkheim, 1982) نیز بیان نموده علت‌العلل وجود نهادها و سیستم‌های اجتماعی پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی است و اولین پرسشی که در مواجهه با یک سیستم اجتماعی و یا اندیشه تأسیس یک سیستم به میان می‌آید این است که این سیستم قرار است به چه نیازی پاسخ گفته و یا چه هدفی را برآورده نماید؟

همانطور که ملاحظه می‌شود، ناتوانی زیستی انسان برای بقاء در محیط پیچیده پیرامونی‌اش که او را وادار به آفرینش سیستم‌های مکانیکی و بعدها هیدرولیکی، پنوماتیکی و الکترونیکی نمود، علت العلل آفرینش سیستم‌های اجتماعی نیز از سوی او می‌باشد.

همانطور که لومن نیز بیان نموده است (turner, 2003) انسان در محیطی پیچیده و با ابعاد مختلف زندگی می‌کند و برای غلبه بر این پیچیدگی‌ها همراه با سایر کنشگران، دست به خلق سیستم‌هایی می‌زند که در این محیط پیچیده نیازهای خود را مرتفع سازد. بنابراین نیاز اساسی و بنیادین انسان همانند سایر حیوانات، تلاش برای بقا می‌باشد، بقا در محیطی پیچیده که برای باقی ماندن در آن تجهیز نیز نشده است و نیازمند قرار گرفتن در کنار سایر انسان‌ها برای مقابله با این پیچیدگی‌ها با ترتیب و الگوهایی است که در سیستم های اجتماعی متجلی می شود. همین نیاز برای بقا در محیطی پیچیده است که پاسخی برای پرسش چرایی نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی را فراهم می نماید.   

 آفرینش سیستم­های اجتماعی[1]

اینکه نخستین سیستم‌ اجتماعی در چه زمانی و توسط چه کسانی طراحی شده است پاسخی در خور نیافته اما به نظر می‌رسد آفرینش تمامی سیستم‌های اجتماعی فارغ از میزان پیچیدگی آنها از قواعد یکسانی تبعیت می‌کند. نحوه شکل‌گیری و آفرینش سیستم­های اجتماعی را می­توان با استفاده از سخنرانی دورکهیم (Meyer and Rowan, 2006: 36) پیرامون شکل­ گیری دانشگاه پاریس و همچنین نحوه تاسیس صلیب سرخ به عنوان یکی دیگر از سیستم‌های اجتماعی که در فرایندی تاریخی تبدیل به نهادهایی اجتماعی[2] شده ­اند به گونه دقیق­تری توضیح داد.

بدون پرداختن به جزئیات سخنرانی دورکهیم که می­توانید آن را در منبع فوق و این مقاله (فاضلی، فتاحی 1390) مطالعه نمایید؛ می‌توان مراحل متوالی زیر را که تعمیمی از بحث دورکهیم درباره شکل‌گیری سیستمی چون دانشگاه پاریس است و می‌توان آن را به تمامی سیستم‌های اجتماعی نیز تعمیم داد استخراج نمود: 1. شرایط سیاسی، اقتصادی، جمعیت‌شناختی و پیچیدگی­های محیطی که افراد و جوامع با آن مواجه­ اند سبب پدیدار شدن نیازی خاص در جامعه و یا پیش روی انسان‌ها می­شود؛ 2. تعامل و تماس افرادی که دارای منافع مشترک در برآوردن آن نیاز و مواجهه با آن پیچیدگی هستند؛ سبب آگاهی آنها از این منافع مشترک شده و؛ 3. اقدام به تشکیل سیستمی متشکل از اجزاء و نقش­های مختلف می­نمایند؛ 5. در مرحله بعد قواعد، هنجارها و الگوریتم‌هایی را برای دست­یابی بهینه به اهداف مدنظر طراحی نموده و به این ترتیب یک سیستم اجتماعی آفریده و طراحی می­شود. 6. در صورت ماندگاری بلند مدت این سیستم که خود تابع موارد و متغیرهای خاصی می­باشد این سیستم تبدیل به یک نهاد اجتماعی می­گردد.

برآمدن صلیب سرخ به عنوان نمونه‌ای از سیستم‌سازی در دنیای مدرن که در فرایندی تاریخی تبدیل به نهادی اجتماعی شده است نیز تجربه‌ مهمی است که به ما در کسب فهمی عمیق‌تر از چگونگی آفرینش سیستم‌های اجتماعی یاری می‌رساند. هنگامی که در سال 1864 ژن هنری دونان[3] به همراه انجمن حمایت عوام شهر ژنو پایه‌های سازمان بین‌المللی صلیب سرخ را بنا می‌گذاشت گمان نمی‌کرد که این سازمان در قرن بعد به یکی از بزرگ‌ترین سیستم‌های اجتماعی در خدمت‌رسانی به انسان‌ها در سراسر جهان تبدیل گردد.

صلیب سرخ نیز همانند هر سیستم دیگری به صورت عام و هر سیستم اجتماعی دیگری به صورت خاص در بدو امر برای پاسخ‌گویی به یک نیاز پدیدار شد، نیازی ذهنی- کمک به آسیب‌دیدگان و مجروحان جنگ - که اهمیت پاسخ‌گویی به آن را هانری دونان درک کرد. او سپس اهمیت پاسخگویی به این نیاز را با اطرافیان خود طرح نمود و افرادی نیز که دارای منافع ذهنی در پاسخ‌گویی به این نیاز بودند با او همراه گردیدند و به این ترتیب این سیستم از حالت یک سیستم اجتماعی تصور شده[4] به یک سیستم اجتماعی وضع شده تبدیل گردید. دونان و گروه کوچک‌اش توانستند در آن برهه زمانی بیش از 5000 نفر از مجروحان جنگی را نجات دهند. اما عدم توسعه یک سیستم اجتماعی و در نظر نگرفتن افق‌های بلند مدت سبب می‌شود که پس از برآورده شدن نیازی که آن سیستم در مقطعی زمانی برای پاسخ‌گویی بدان طراحی شده است، از بین برود. چیزی که سبب ادامه استمرار سیستم اجتماعی کوچک دونان و تبدیل آن به نهادی اجتماعی شد این بود که او با طرح پیشنهاداتی در یک کتاب خاطرات، حوزه مخاطبان ایده خود را گسترش داد و در واقع خود را با افرادی که اهمیت پاسخ‌گویی به این نیاز را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف درک کرده بودند مرتبط نمود و سیستم تصور شده در ذهن خود را که در مقطع زمانی کوتاهی تبدیل به سیستمی وضع‌شده گردیده بود با گسترش در اذهان دیگران به عنوان بهترین راه برای پاسخ‌گویی به نیازی ذهنی معرفی کرد که عده دیگری نیز اهمیت پاسخ‌گویی به آن را درک کرده بودند؛ همین امر سبب گسترش و استمرار این سیستم اجتماعی در زمان و تبدیل آن به نهادی اجتماعی شد.

پس از وضع یک سیستم اجتماعی، برای کاهش پیچیدگی‌های محیط پیرامونی می­بایست  آن سیستم، رسانه‌ای ارتباطی برای برقراری ارتباط بین اعضای خویش را ایجاد نماید؛ رسانه­ ای که ربطی وثیق با هدفی دارد که سیستم اجتماعی در صدد پاسخگویی به آن است.[5] این رسانه برای سیستم اجتماعی نوظهور دونان، انسانیت بود و بازتابی شدن[6] این رسانه یعنی تبدیل شدن آن به «انسانیت برای انسانیت» خود باعث قدرت بیشتر این سیستم و استمرار آن گردید و قلمرو سیستمی آن ‌را از سایر سیستم­های اجتماعی موجود در فضای سیستمی مستقل نمود. این استقلال سبب شد تنش‌های محیطی که سایر سیستم­ها را در انقلاب‌ها، جنگ‌ها و سایر تغییرات اجتماعی تحت تاثیر قرار می‌دهد به این خرده سیستم منتقل نشده و فارغ از تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در درون جوامع به حیات خود ادامه داده و اندک اندک تبدیل به نهادی اجتماعی گردد. ابزار ارتباطی یک سیستم اجتماعی علاوه بر مزیت فوق تبدیل به وسیله ­ای برای بررسی عملکرد آن نیز می­گردد. آنچه که لومن آن را «فی نفسه موضوع بودن»[7] می‌خواند، میزان موفقیت سازمان­های مختلف صلیب سرخ در سراسر جهان به میزان موفقیت آنها در گسترش و ارائه خدمات انسان‌دوستانه است. یعنی ارزیابی عملکرد این سیستم با توجه به ابزار ارتباطی خود صورت می‌گیرد و نه ابزار ارتباطی سایر سیستم­های اجتماعی. به عنوان مثال میزان عملکرد موفق صلیب سرخ با پول که ابزار ارتباطی اقتصاد است یا با قدرت که ابزار ارتباطی سیاست است ارزیابی نمی‌شود، و همین امر یکی از عوامل تقویت بیشتر این سیستم اجتماعی و ماندگاری آن در بستری تاریخی است. اختیار نمودن یک ابزار ارتباطی مشخص علاوه بر موارد فوق سبب میشود که یک سیستم اجتماعی، خودتحکیم‌بخش[8] گردد، یعنی هر بار که صلیب سرخ به مأموریتی می‌پردازد و در آن موفق است، ارزش‌ها و رویه‌های خود را تقویت و تحکیم می‌کند و همین امر سبب استمرار آن تا زمانی می­شود که یا بنا به دلایل مختلف نیاز اولیه­ ای (انسان­دوستی) که سبب پدیدار شدن آن شده است از بین رفته و یا سیستمی دیگر به صورت بهینه­ تری به آن پاسخ گوید؛ البته به نظر میرسد هرقدر سیستمهای اجتماعی استمرار تاریخی بیشتری مییابند تغییر و حذف آنها دشوارتر میشود؛ امری که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

زمان عامل تقدس سیستم های اجتماعی

زمان یکی از عوامل اساسی در ایجاد هالهای از تقدس گرد سیستمهای آفریده شده توسط انسان اعم از سیستم‌های فنی و اجتماعی است. به عبارتی انسانها بواسطه آنکه سالها و قرنها از طریق یکی سیستم به نیاز و یا نیازهای خود پاسخ گفتهاند، به آن سیستم خو کرده و در مواردی گرد آن سیستم را هالهای از تقدس فرا میگیرد که حتی در صورتی که سیستم نوینی به گونهای بهینه­ تر به آن نیاز پاسخ گوید؛ جز در آخرین مراحل، که بواسطه فشارهای محیطی ناگزیر به برگزیدن سیستم نوین و کنار نهادن سیستم قدیمی شوند تغییر در سیستم را نپذیرفته و یا به سختی میپذیرند. البته در این زمینه پیوند خوردن سیستم با منافع برخی گروه­های اجتماعی نیز تاثیر گذار است. با رشد و تکامل سیستمهای مهندسی و کوتاهتر شدن زمان جایگزینی این سیستمها با سیستمهایی بهینهتر، بشر به جایگزینی سیستمهای مهندسی خو کرده و تغییر در آنها را راحتتر از گذشته میپذیرد، به گونهای که در زمان کنونی با افزایش سرعت رشد دانش بشری سرعت جایگزینی سیستمهای نوین با سیستمهای قدیمی به سال، ماه و هفته رسیده است. طبیعی است برای بشری که جایگزینی سیستمهای مهندسی را نیز در دوران گذشته بواسطه کند بودن سرعت تغییر و بهینهسازی این سیستمها و خو کردن به آنها به سختی میپذیرفت؛ پذیرش تغییر سیستمهای اجتماعی که در برخی موارد قرنها در جامعه بشری وجود داشتهاند و در مواردی نیز رنگی از تقدس یافتهاند با دشواری و سختی همراه باشد. برخی واکنشهای بعضا شدید به پیدایش مدارس نوین در جهان و ایران که نمونهای از سیستمهای اجتماعی نوین و جایگزینی آنها با سیستمهای اجتماعی قدیمیترند، گویای همین موضوع است. البته با افزایش سرعت طراحی و ساخت سیستمهای اجتماعی و پیچیدهتر شدن نیازهای انسانی، بشر امروزه راحتتر از گذشته با پیدایش سیستمهای اجتماعی نوین کنار میآید. افزایش تساهل جوامع در برابر تغییراتی که در سیستم‌های اجتماعی کهنی چون خانواده در حال وقوع است از همین منظر قابل بررسی می‌باشد.

در مطلب پسین به رابطه کنشگر و سیستم که یکی از مباحث مهم و مناقشه انگیز در علوم اجتماعی است پرداخته خواهد شد.

 

  



[1] در این قسمت از بخشی از مطالب ارائه شده در مقاله " ، وظایف و ماموریت‌های مدیریت شهری در شرابط شکل‌گیری نهاد اجتماعی " (فاضلی و فتاحی، 1390) استفاده شده است.

[2]  رابطه سیستم و نهاد رابطه­ای عام به خاص بوده و سیستم­های اجتماعی در گذر زمان تبدیل به نهادهای اجتماعی می­شوند؛ به عبارتی دیگر نهادها، سیستم­هایی اجتماعی هستند که در طول تاریخ استمرار یافته­ و همین استمرار تاریخی آنها را تا حدودی بدیهی نموده است.

 

[3]. Jean Henry Dunant

[4] Imagined system

[5]  در این بخش از مطالب و ایده­های طرح شده از سوی نیکولاس لومان، جامعه شناس آلمانی استفاده شده است (برای آشنایی با مباحث او در این زمینه میتوانید به این منبع مراجعه نمایید( turner, 2003: 54-71 ).

[6]. Reflexive

[7] self-thematization

[8] Self-enforcing

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸
سجاد فتاحی


-        تئوری کنترل مدرن

مدلهای ارائه شده در مطالب پیشین، گرچه برای آشنایی ابتدایی با سیستمهای کنترل به صورت عام و سیستم های کنترل اجتماعی به صورت خاص، مناسب است؛ اما این مدلها متعلق به سیستمهای خطی ساده تک ورودی، تک خروجی است. با افزایش نیاز به انجام کارهای پیچیدهتر که نیازمند دقت بیشتری نیز میباشد؛ از اوایل دهه 1960 تئوری جدیدی برای طراحی و تحلیل سیستمهای کنترلی ارائه شد که تحت عنوان  تئوری کنترل مدرن شناخته میشود (نگاه کنید به اگاتا 1382 و دورف و بی شاپ 1389). البته باید توجه داشت که همواره می‌توان از مدل‌های موجود برای سیستم‌های ساده‌تر در جهت تحلیل سیستم‌های پیچیده‌تر نیز استفاده کرد، این امر اگرچه میزان دقت و پیچیدگی را کاهش داده و ممکن است سبب بروز خطاهایی گردد، اما در تحلیل‌ اولیه سیستم‌، می‌تواند به ما در شناسایی نقاط ضعف کلی آن، کمک نماید. به این موضوع به هنگام بحث پیرامون تحلیل و آسیب‌شناسی سیستم‌های اجتماعی باز خواهیم گشت.    

تفاوت عمده تئوری کنترل مدرن، با تئوری کنترل کلاسیک، در این است که تئوری کنترل مدرن را میتوان به سیستمهای چند ورودی- چند خروجی خطی یا غیر خطی، مستقل یا وابسته به زمان اعمال کرد، حال آنکه تئوری کنترل کلاسیک تنها قابل اعمال به سیستمهای خطی مستقل از زمان و یک ورودی- یک خروجی میباشد (اگاتا، 1382:38). در زمینه تئوری کنترل مدرن و استفادهای که میتوان از این تئوری در مباحث تحلیل سیستمهای کنترل اجتماعی داشت، آشنایی با مفاهیمی چون حالت[1]، متغیرهای حالت[2]، بردار حالت[3] و فضای حالت[4] از اهمیت برخوردار است که در مطالب پسین، و حین ارائه واژه‌شناسی نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی توضیحاتی پیرامون آنها ارائه میگردد.  

-        طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترلی

مهندسی سیستم‌های کنترل شامل طراحی و تحلیل پیکره‌بندی‌های[5] سیستم‌های کنترلی است. طراحی سیستم، به فرایند انتخاب و تنظیم روابط بین اجزا یک سیستم کنترلی اشاره دارد که بتوانند به گونه‌ای بهینه وظیفه مشخصی را به انجام رسانند. طراحی یک سیستم کنترلی به دو طریق انجام میشود: طراحی بوسیله تجزیه و تحلیل، که در آن مشخصات یک پیکره‌بندی سیستمی استاندارد یا موجود، تعدیل[6] و اصلاح میشود، و طراحی بوسیله سنتز کردن و ترکیب، که در آن، شکل سیستم کنترلی به صورت مستقیم از مشخصات آن به دست می‌آید (Dukkipati, 2006:9). با در نظر داشتن تعریف ارائه شده از طراحی سیستم‌های کنترل و تعریف ارائه شده از سیستم‌های اجتماعی در مطالب پیشین، نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی، بر آن است که در قلمرو اجتماعی نه تنها می‌توان از طراحی سیستم‌های کنترل اجتماعی سخن گفت، بلکه این عملی است که در طول قرن‌های گذشته انسان به صورت آگاهانه و یا ناآگاهانه در فضای اجتماعی دست به آن زده و وضعیت پیشین و کنونی جوامع به میزان بسیار زیادی تحت تاثیر این طراحی‌ها بوده و می‌باشد. جایگزینی سیستم‌های اجتماعی کلان در جوامع با سیستم‌های پیشین، پس از بروز انقلاب در آنها، یکی از بارزترین موارد طراحی سیستم‌های کنترل اجتماعی است که عدم دقت در این زمینه سبب ایجاد دورهای تاریخی در برخی کشورها و در بعضی موارد حتی بدتر شدن شرایط آنها نسبت به شرایط پیش از انقلاب شده است. در مطالب پسین و به هنگام صحبت پیرامون طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترل اجتماعی به این موضوع به صورت مبسوط‌تری باز خواهیم گشت.

تحلیل سیستم نیز به معنای تحقیق، تحت شرایط مشخص و خاص، پیرامون نحوه عملکرد سیستم از پیش موجودی است که مدل ریاضی آن شناخته شده است (ibid). در فضای اجتماعی نیز جامعه‌شناسان و متخصصین علوم اجتماعی، برای آسیب‌شناسی بحران‌های موجود در جوامع و پاسخ به چرایی وضعیت کنونی آنها، می‌بایست دست به تحلیل سیستم‌های اجتماعی موجود در جوامع با توجه به قواعد و الگویی خاص زنند که به آن در آینده پرداخته خواهد شد.      

در تحلیل و طراحی سیستمهای کنترل به صورت عام، میباست نکاتی را مدنظر داشت. اگر در پی طراحی یک سیستم کنترلی میباشیم، پیش از هر چیز میباست مشخص شود که این سیستم کنترلی به چه منظور و برای برآوردن چه هدفی طراحی میگردد، میبایست از چه میزان حساسیت و دقت برخوردار بوده و پاسخ سیستم با چه سرعت و چه میزان نوسانی از حالت گذرا[7] عبور کرده و به حالت ماندگار[8] خود دست یابد و در این حالت، میزان خطای آفست[9] مورد پذیرش برای این سیستم چه میزان خواهد بود؛ همچنین میبایست مشخص کرد که این سیستم کنترلی در چه محیطی و با چه ویژگیهایی قرار است به کار برده شود تا طراحی با در نظر داشتن آن ویژگیها صورت پذیرد.

هنگامی که به تحلیل یک سیستم کنترلی مبادرت مینماییم؛ ما با سیستم موجود و از پیش طراحی شدهای مواجه هستیم که خواهان شناخت نحوه عملکرد و شناسایی نقاط ضعف و قدرت آن، و در صورت امکان، برطرف نمودن نقاط ضعف احتمالی جهت پاسخگویی بهتر و بهینهتر سیستم به نیازی هستیم که برای آن طراحی شده است.   

به طور کلی در مهندسی کنترل سه هدف عمده از طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترلی دنبال می‌شود:

1-    تولید یک  پاسخ قابل پذیرش  به یک اختلال گذرا

2-     به حدالقل رساندن خطای حالت ماندگار

3-    رسیدن به ثبات و پایداری: سیستم‌های کنترلی می‌بایست به گونه‌ای طراحی شوند که با ثبات باشند؛ به این معنا که پاسخ طبیعی آنها هنگامی که زمان به سمت بی نهایت میل می‌کند می‌بایست به سمت صفر کاهش یابد (Dukkipati, 2006:10).  

در تحلیل و طراحی سیستمهای کنترل، باید مبنایی برای مقایسه رفتار انواع سیستم‌‌های کنترل داشته باشیم. در مهندسی کنترل این مبنا را با مشخص نمودن سیگنالهای ورودی تست خاص و مقایسه پاسخ سیستمهای مختلف به این سیگنالهای ورودی ایجاد نمودهاند (اگاتا، 1382:114). با در نظر داشتن خودرو به عنوان یک سیستم، آنچه که یک خودرو را از نظر سیستمهای کنترلی، نسبت به سایر خودروها برتر مینماید، نحوه پاسخگویی بهتر آن به ورودیهای تست مختلفی است که به آن وارد میشود.  

سیگنالهای تست مورد استفاده در مهندسی کنترل عبارتند از توابع پله[10]، شیب، شتاب، ضربه، سینوسی و امثال آنها و با این سیگنال‌‌های تست، تحلیلهای ریاضی و تجربی سیستمهای کنترل به سادگی قابل اجراست، زیرا سیگنالها، توابع بسیار سادهای از زمان هستند (همان).

اینکه کدام یک از این سیگنالهای ورودی، برای تحلیل مشخصههای سیستم به کار رود، به فرم ورودیای که معمولا سیستم تحت شرایط نرمال به آن وصل است بستگی دارد. اگر ورودیها به سیستم کنترلی، به تدریج با زمان تغیر کند، آنگاه تابع شیب، سیگنال مناسبی خواهد بود. به طور مشابه اگر سیستم در ارتباط با یک سیگنال مزاحم ناگهانی است، تابع پله بهتر است، و بالاخره برای ورودیهای شوک، یک تابع ضربه بهترین سیگنال تست میباشد. (در صورت) طراحی سیستم بر مبنای سیگنالهای تست، رفتار سیستم به ورودیهای واقعی رضایت بخش خواهد بود. استفاده از چنین سیگنالهای تستی، فرد را قادر میسازد تا رفتار همه سیستمها را بر یک مبنا مقایسه نماید (همان). برای روشنتر شدن موضوع، با در نظر داشتن سیستم کنترلی یک خودرو، برای بررسی کیفیت پاسخ آن به ورودیای همچون یک دستانداز در شرایط آزمایش، باید ورودی سیستم کنترلی آن را در معرض یک تابع ضربه قرار داد. طبیعی است که بواسطه نوع وظیفهای که سیستم کنترلی یک خودرو بر عهده دارد، میبایست در معرض توابع مختلف پله، ضربه، شیب، سینوسی و ... قرار گرفته و نحوه پاسخ آن به هر یک از این ورودیها مورد تحلیل قرار گیرد. در سیستم‌های اجتماعی، مثالی از قرار گرفتن این سیستم‌ها در معرض تابع ضربه را می‌توان مرگ مقامات عالی رتبه آنها دانست، به عنوان مثال مرگ یک پادشاه در سیستم‌های کنترل پادشاهی و مرگ یک رئیس جمهور در سیستم‌های کنترل ریاست جمهوری که هر دو عالی‌ترین مقام هر یک از این دو سیستم می‌باشند، سطوح متفاوتی از ناپایداری را در سیستم‌های تحت کنترل آنها ایجاد خواهد کرد، مثالی دیگر در این زمینه، تفاوت‌های موجود بین سیستم‌های کنترلی ریاست جمهوری و سیستم‌های کنترلی نخست وزیری است که در مجالی دیگر به آن پرداخته می‌شود.   

از هفته آینده به میزان بیشتری بر جهان اجتماعی متمرکز خواهیم شد و تلاش می‌نماییم مطالب بیان شده تا کنون را که برقراری ارتباط با آنها ممکن است برای دانشجویان علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی اندکی دشوار باشد به گونه‌ای ملموس‌تر و با تاکید بر جهان اجتماعی بیان کنیم.



[1] state

[2] State variables

[3] State vector

[4] State space

[5] Configurations

[6] modified

[7]  transient state

در علوم مهندسی هرگاه تعادل یک سیستم بواسطه ورودی و یا سیگنالهای اخلال گر بر هم خورد پاسخ سیستم به این وضعیت را پاسخ حالت گذرا مینامند، در این وضعیت سیستمی مناسبتر است که با نوسان کمتر و در زمان کوتاهتری به حالت تعادل خود بازگردد.  با در نظر داشتن سیستم کنترلی اتومبیل؛ هنگام حرکت خودرو در مسیری صاف خودرو در حالت ماندگار است اما پس از اینکه با دست اندازی برخورد میکند، پاسخ خودرو از حالت ماندگار خارج شده و بواسطه اخلالگر بیرونی که همان دست انداز است وارد وضعیت پاسخ گذرا میشود که همان بالا و پایین رفتن خودرو است؛ در این مثال خودرویی مناسبتر است که در زمان کمتر و با نوسان کمتر و نرمتری به حالت ماندگار خود باز گردد.

[8] Steady state

[9] Offset error

هنگامی که پاسخ یک سیستم کنترلی به مقدار ماندگار خود رسید تفاوت بین این مقدار و مقدار مرجعی که در حالت ایدهآل، سیستم میبایست به آن دست یابد را خطای حالت ماندگار یا آفست گویند.

[10] Step function

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۰:۴۹
سجاد فتاحی

(برای مطالعه این متن، آگاهی پیرامون مباحث ارائه شده در مطالب قبلی ضروری می باشد)

سیستم‌های کنترلی به معنای عام آن، که می‌تواند شامل سیستم‌های بیولوژیک، مهندسی، اجتماعی و یا ترکیبی از تمامی آنها باشند را از نظر باز و یا بسته بودن حلقه کنترلی می‌توان، به دو دسته «سیستمهای کنترلی حلقه باز»[1]و «سیستمهای کنترلی حلقه بسته»[2]، «بازخوردی» و یا «پسخوردی»[3] (فیدبکی)[4] تقسیم نمود. شایان ذکر است  که مفهوم باز و یا بسته بودن حلقه کنترلی، اگرچه می‌تواند در سیستم‌های مهندسی مفهومی مطلق باشد که نمونه‌هایی عینی از آنها نیز در جهان خارج وجود دارد، اما باید توجه داشت که در جهان بیولوژیک و اجتماعی این مفهوم بیشتر مفهومی «فازی» است، به  این معنی که با در نظر داشتن مفاهیم مطرح در نظریه «مجموعه‌های فازی»، در این حوزه‌ها ما با سیستم‌های کنترلی‌ای مواجه هستیم، که دارای درجات عضویت متفاوتی در دو مجموعه سیستم‌های کنترلی حلقه باز و سیستم‌های کنترلی حلقه بسته بوده و یافتن نمونه‌های ایده‌آلی که دارای درجه عضویت «صفر» و یا «یک» در هر یک از دو مجموعه فوق باشند در جهان واقعی غیر ممکن خواهد بود.[5]  

سیستمهای کنترلی حلقه باز، سیستمهایی هستند که در آنها مقدار خروجی، تاثیری بر عمل کنترل و دستورات صادر شده از کنترل کننده ندارد. به بیان دیگر در یک سیستم کنترلی حلقه باز، خروجی، اندازهگیری نشده و برای مقایسه با ورودی هم «بازخورد» (فیدبک) نمیگردد. برخی ماشینهای لباسشویی که بدون توجه به میزان تمیزی لباس، عمل آبگیری، شسشتو و خشک کردن را انجام میدهند از نوع «سیستمهای کنترلی حلقه باز» هستند (اگاتا،1382:4) در سیستم‌های اجتماعی کلان، «سیستم‌های ایدئولوژیک» و اخلاقی مطلق - که البته در جهان واقعی نوع خالص و مطلق آنها کمتر دیده می‌شود و اگر هم تشکیل گردند، بواسطه نقاط ضعفی که این سیستم‌ها در جهت مواجهه با پیچیدگی‌های جهان واقعی دارند و در مطالب بعد به آنها پرداخته خواهد شد عمری کوتاه خواهند داشت- از نوع سیستم‌های حلقه باز هستند؛ به عبارتی این سیستم‌های کنترلی، بدون توجه به خروجی واقعی سیستم،‌ مرتبا دستورات یکسانی را صادر می‌کنند؛ که همانطور که بعدها نیز اشاره خواهد شد همین رویکرد با وارد آوردن آسیب‌های جبران‌ناپذیری به سیستم، در نهایت موجبات فروپاشی سیستم کنترل اجتماعی را فراهم می‌کند. در شکل زیر نمودار بلوکی سیستم کنترلی حلقه باز نشان داده شده است.

شکل 1: نمودار بلوکی سیستم کنترلی حلقه باز

در سیستمهای مدار باز از آنجا که «خروجی» با «ورودی مرجع» مقایسه نمیگردد، هر ورودی مرجع، با یک وضعیت عملکردی ثابت مرتبط است، در نتیجه دقت سیستم به «کالیبره»[6] کردنآن بستگی دارد. بزرگترین ضعف سیستم کنترلی حلقه باز آن است که بهنگام وارد شدن سیگنالهای اخلالگر به سیستم، یک سیستم کنترل حلقه باز عملکرد مطلوبی نخواهد داشت (همان).  

عمل کنترل حلقه باز، تنها در شرایطی مورد استفاده قرار میگیرد که رابطه بین ورودی و خروجی سیستم مشخص بوده و «سیگنالهای اخلالگر»[7] نیز وجود نداشته باشند؛ بنابراین همانطور که در مطالب بعد نیز توضیح داده خواهد شد، با توجه به شرایط جامعه، که از یک سو متشکل از کنشگرانی است که پیش­بینی دقیق و کامل رفتار آنها امکان­پذیر  نیست و از سوی دیگر مرتبا تحت تاثیر سیگنالهای اخلالگری از درون و برون سیستم می­باشد، این مدل نمیتواند مدل کنترلی مناسبی برای رساندن یک جامعه به نقطه مطلوب با توجه به معیار بقاء و ماندگاری باشد. ضعف «سیستم‌های کنترل اجتماعی ایدئولوژیک» و عدم توانایی آنها برای رقم زدن شرایطی مناسب با توجه به معیار بقا و ماندگاری برای سیستم‌های تحت کنترل‌شان دقیقا از همین موضع قابل ارزیابی است.

در مقابل سیستمهای کنترلی حلقه باز، سیستمهای کنترل بازخوردی (فیدبکی) و یا حلقه بسته قرار دارند، که با توجه به توضیح ارائه شده درباره کنترل بازخوردی (فیدبکی)، سیستمهایی هستند که برای رساندن پاسخ سیستم به نقطه مرجع مطلوب از طریق یک «مقایسهگر»، مقدار واقعی خروجی سیستم را، با مقدار ورودی مرجع مقایسه کرده و حاصل این تفاضل را به کنترل کننده، جهت صدور دستورات مناسب به سیستم و رساندن خروجی به ورودی مرجع، ارسال میکنند. سیستم کنترل دمای اتاق، مثالی از این گونه است. یک سنسور، با اندازهگیری دمای واقعی اتاق، سیگنالی را به مقایسهگر ارسال کرده و مقایسهگر نیز با مقایسه این سیگنال با ورودی مرجع که معرف دمای مطلوب اتاق است؛ سیگنالی را به کنترل کننده ارسال میکند؛ کنترل کننده نیز با توجه به این سیگنال، و توابع دستوری پیش‌بینی شده در آن، دستورات لازم، جهت روشن و یا خاموش شدن وسایل گرمایشی و سرمایشی و در نتیجه رساندن اتاق به درجه حرارت مطلوب را صادر مینماید، به نحوی که دمای اتاق، مستقل از دمای بیرون و یا سایر سیگنالهای اخلالگر درونی وبیرونی که میتوانند بر هر یک از اجزاء سیستم کنترلی وارد شوند، در سطح مطلوب باقی بماند (نگاه کنید به همان، 3). در شکل زیر نمودار بلوکی یک سیستم کنترلی حلقه بسته بازخوردی (فیدبکی) را ملاحظه مینمایید.

شکل 2: نمودار بلوکی یک سیستم کنترل حلقه بسته

مهمترین ویژگی های وجود یک حلقه فیدبک در یک سیستم کنترلی را میتوان به صورت زیر برشمرد:

الف) توانایی سیستم برای بازتولید ورودی به صورت درست و صحیح افزایش مییابد؛

ب) حساسیت نسبت خروجی به ورودی را کاهش می‌دهد؛

ج) اثر عوامل غیر خطی‌ و اختلالات را کاهش می‌دهد؛

د) پهنای باند را افزایش می‌دهد ( پهنای باند یک سیستم محدوده‌ی فرکانس ورودی، که در آن محدوده، سیستم عملکرد رضایت بخشی دارد را مشخص می‌کند)؛ (به عبارتی سیستم‌های اجتماعی ایدئولوژیک در مقایسه با سیستم‌های کنترل اجتماعی عملگرا از پهنای باند کمتری برخوردار می‌باشند)؛

ه) گرایش سیستم به نوسان و بی ثباتی را افزایش می‌دهد؛

و) اثرات اخلال‌گرها و یا نویزهای خارجی را کاهش می‌دهد؛ (Dukkipati, 2006:8-9).


سیستمهای خطی مستقل از زمان[8] و سیستم‌‌های وابسته به زمان[9]

علاوه بر تقسیم‌بندی ارائه شده از سیستم‌های کنترلی در بخش قبل، این سیستم‌ها را از نظر رابطه‌ای که با زمان دارند، می‌توان به دو دسته سیستم‌‌های مستقل از زمان و سیستم‌های وابسته به زمان تقسیم نمود.

یک سیستم خطی مستقل از زمان، سیستمی است که زمان، در خروجی و پاسخ سیستم تاثیرگذار نیست و می‌توان آن سیستم دینامیکی را که از عناصر خطی مستقل از زمان تشکیل شده است، با یک معادله دیفرانسیل خطی مستقل از زمان توصیف نمود ( اگاتا، 1382:30) . در این سیستم، پارامترهای سیستم به عنوان تابعی از زمان تغییر نمی‌کنند (Dukkipati, 2006:7) در مقابل، سیستم وابسته به زمان، سیستمی است که زمان پارامتری تاثیرگذار در خروجی و پاسخ سیستم بوده و معادله دیفرانسیل چنین سیستمی ضرایبی تابع زمان دارد.

با توجه به توضیحاتی که در مطالب پسین داده میشود، سیستم کنترلی جامعه در کلیت آن سیستمی وابسته به زمان میباشد که پاسخ و خروجی آن در زمانهای مختلف متفاوت خواهد بود؛ به همین دلیل است که در طراحی سیستم‌های کنترل اجتماعی می‌بایست پاسخ آنها را در زمان‌های طولانی‌تری نیز در نظر داشت؛ چرا که ممکن است خطاهای ناشی از عدم طراحی مناسب سیستم، که خود را در زمان‌های اولیه چندان نشان نمی‌دهد، با گذر زمان بزرگ‌تر شده و سیستم را به سوی ناپایداری‌های ویرانگر سوق دهد. به عنوان مثال یک سیستم کنترل اجتماعی که در لحظات و سال‌های اولیه طراحی، سیستمی دموکراتیک به نظر می‌رسد که خرده سیستم‌های موجود در آن، رابطه‌ای نسبتا متوازن با یکدیگر دارند، تنها بواسطه آنکه یکی از خرده سیستم‌ها در لحظه اولیه تنها به میزان اندکی از امکانات و قدرت بیشتری از سایر خرده سیستم‌ها برخوردار است، در یک فرایند زمانی می‌تواند به یک سیستم غیر دموکراتیک و نامتوازن از نظر سیستمی تبدیل شود، که در آن، همان خرده سیستمی که در لحظات اولیه، تنها به میزان اندکی از قدرت و امکانات بیشتری برخوردار بوده است، با استفاده از همان میزان اندک برتری و با افزایش آن در گذر زمان که مکانیزمی برای کنترل آن نیز در نظر گرفته نشده است، می‌تواند سایر سیستم‌ها و خرده سیستم‌ها را تحت سلطه خود در آورده و سبب ایجاد یک سیستم اجتماعی سیاسی نامتوازن و غیر دموکراتیک گردد؛ به این موضوع در مطالب بعدی که به چگونگی شکل‌گیری سیستم‌های اجتماعی پرداخته خواهد شد، باز خواهیم گشت.     

در مطلب پسین توضیحاتی پیرامون نظریه کنترل مدرن و طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترلی ارائه شده و به این ترتیب زمینه را برای ورود کامل‌تر به بحث سیستم‌های کنترل اجتماعی آماده خواهیم نمود.  

 



[1] open loop control system

[2] closed loop control system

[3] feedback

[4]  کنترل فیدبکی به معنای کنترل سیستم با توجه به سیگنالی است که حاصل تفاضل خروجی و ورودی مرجع سیستم می‌باشد؛ این فرایند شامل اندازه‌گیری[4] خروجی سیستم، مقایسه[4] آن با ورودی مرجع و اعمال حاصل این مقایسه به کنترل‌کننده است تا با در نظر داشتن حاصل این مقایسه، دستورهایی را صادر نماید که خروجی سیستم به نقطه مرجع نزدیکتر شده و یا در بهترین حالت بر آن منطبق گردد؛ در این عمل ضمن حضور سیگنال اخلال‌گر، سعی در کاهش اختلاف بین خروجی سیستم و ورودی مرجع می‌شود... در اینجا فقط سیگنال‌های اخلال‌گر پیش‌بینی نشده مدنظرند زیرا انواع اخلال‌گرهای قابل پیش‌بینی یا شناخته شده همواره در سیستم قابل جبران می‌باشند (نگاه کنید به اگاتا، 1382).

[5]  برای آشنایی با نظریه مجموعه‌های فازی و کاربرد آن در علوم اجتماعی به کتاب زیر مراجعه نمایید:

Ragin, charles c. (2000) Fuzzy set social science, Chicago: The university of chicago press

 

[6] Calibration

کالیبراسیون به معنای تنظیم یک وسیله اندازهگیری از طریق مقایسه آن با یک استاندارد تایید شده است.

[7]  اخلال‌گر یا مزاحم سیگنالی است که با وارد شدن بر یک سیستم کنترلی، موجب می‌شود پاسخ سیستم به نقطه مرجع نرسد؛ اگر سیگنال اخلال‌گر در داخل سیستم تولید گردد، آن را اخلال‌گر داخلی و اگر در بیرون تولید و به صورت یک ورودی به سیستم وارد شود آن را اخلا‌ل‌گر خارجی می­گوییم (نگاه کنید به اگاتا، 1382:2). سیگنال‌های اخلال‌گر می‌توانند بر هر جزئی از سیستم وارد شده و بر مقدار خروجی اثر بگذارند. اخلال‌گرها از این نظر که سبب می‌شوند سیستم به اهداف خود دست نیابد؛ می‌بایست کنترل شده و یا اثرات آنها تا حد ممکن کاهش داده شود.

 

[8] Time invariant linear systems

[9] Time variant systems

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۸
سجاد فتاحی

در مطلب پیشین، سیستم‌ها را به دو دسته سیستم‌های طبیعی و سیستم‌های ساخته دست بشر تقسیم نموده و بیان کردیم که در این وبلاگ ما بر سیستم‌های نوع دوم و به صورت خاص‌تر بر سیستم‌های اجتماعی با تعریفی که از آنها ارائه شد متمرکز خواهیم شد؛ اما پیش از تمرکز بر سیستم‌های اجتماعی، نیاز به بیان کلیاتی پیرامون نظریه سیستم‌ها و کنترل می‌باشد که در این مطلب و چند مطلب بعدی وبلاگ ارائه شده و آنگاه به صورت مشخص وارد قلمرو نظریه سیستم‌های اجتماعی خواهیم شد.  

سیستم و کنترل

یکی از مباحث مهم در نظریه سیستم‌ها، مبحث سیستم و رابطه آن با کنترل است. شاید بتوان اینگونه بیان نمود که یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک بین تمامی سیستم‌های موجود در جهان، چه از نوع طبیعی و چه از نوع مصنوع و ساخته دست بشر، آن است که تمامی این سیستم‌ها - چه هدف عام بقاء و ماندگاری در محیط پیچیده پیرامونی را دنبال نمایند و چه اهداف مختلفی را که انسان از ساخت سیستم‌های گوناگون در نظر داشته است- سطحی از کنترل را بر رفتار خود در راستای هدف و یا اهدافی که دنبال می‌نمایند اعمال می‌کنند.

کنترل به معنی تنظیم‌کردن[1]، جهت دادن[2]، دستور دادن[3] یا هدایت کردن است. همانطور که پیشتر نیز بیان نمودیم؛ سیستم[4]  مجموعه‌ای از عناصر و اجزاء می‌باشد که به گونه‌ای مشخص با یکدیگر ارتباط یافته و تشکیل یک کلیت را می‌دهند. با در نظر داشتن دو تعریف فوق، یک سیستم کنترلی، مجموعه‌ای از اجزاء است که به گونه‌ای به هم مرتبط شده‌اند که رفتار خود و یا سیستم دیگری را به گونهای تنظیم نمایند که پاسخ مطلوب حاصل شود (c.f Dukkipati, 2006:1). با در نظر داشتن مباحث فوق مدل ارائه شده در مطلب نخست این وبلاگ را می‌توان به صورت زیر کامل تر نمود:

شکل 1: رابطه بین سیستم و کنترل کننده

شایان ذکر است که اگر کنترل‌کننده، همانند سیستم‌های طبیعی، بخشی از سیستم باشد مفهوم سیستم و سیستم کنترلی تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ اما اگر کنترل‌کننده به سیستم افزوده شود که در برخی موارد در مورد سیستم‌های نوع دوم و ساخته دسته بشر رخ می‌دهد، بسته به نوع سیستم می‌تواند به یک و یا دو سیستم اشاره نماید. به عنوان مثال اگر  یک کشور را که دارای قلمروهای جغرافیایی مشخصی است به مثابه یک سیستم اجتماعی در نظر بگیریم، حاصل در کنار هم قرار گرفتن این سیستم اجتماعی با یک کنترل کننده که می‌تواند سیستم سیاسی حاکم بر آن کشور باشد، سیستم کنترل اجتماعی آن کشور را موجب خواهد شد و بنابراین در اینجا سیستم کنترل اجتماعی مفهومی متفاوت از سیستم اجتماعی خواهد یافت، که به هنگام بحث پیرامون سیستم‌های اجتماعی در مطالب بعدی توضیحات بیشتری درباره آن ارائه خواهد شد.

نظریه کنترل

نظریه کنترل نظریهای بین رشتهای در علوم مهندسی و ریاضیات است؛ که به بررسی رفتار سیستمهای دینامیک میپردازد. هدف غایی نظریه کنترل آن است که رفتار سیستم­های پویا (دینامیک) را از طریق طراحی سیستمهای کنترلی به گونه­ ای تنظیم نماید که در کوتاه­ترین زمان ممکن و با کمترین نوسان، پاسخ سیستم به نقطه مرجع[5] مدنظر برسد. این نقطه مرجع، نمایانگر هدفی است که سیستم در صدد دست­یابی به آن بوده و یا برای رسیدن به آن طراحی شده است. با توجه به توضیح فوق، نظریه کنترل در علوم اجتماعی نیز به دنبال طراحی سیستم‌های گوناگون کنترل اجتماعی به گونه‌ای است، که در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با کمترین نوسان، پاسخ این سیستم‌ها را به نقطه مرجع مدنظر برساند. البته باید توجه داشت که انتخاب نقطه مرجع در سیستم‌های اجتماعی موضوعی بسیار حساس و پیچیده‌تر از انتخاب نقطه مرجع در سیستم‌های مهندسی است، که در مطالب بعدی وبلاگ و به هنگام توضیح پیرامون نقطه مرجع در سیستم‌های اجتماعی پیرامون آن توضیحاتی ارائه خواهد شد. اما در اینجا به همین میزان اکتفا می‌شود که وضعیت نامناسب بسیاری از کشورها در شاخص‌های گوناگون را می‌بایست در ابهام و یا تناقض موجود در نقاط مرجع آنها جستجو کرد.   

پیش از هرچیز برای آشنایی با یک سیستم کنترلی می‌بایست با دو مفهوم پرکاربرد آشنا شویم: ورودی[6] و خروجی[7].  ورودی، محرک و یا دستوری است که به یک سیستم کنترلی اعمال می‌شود و خروجی پاسخ واقعی حاصل از یک سیستم کنترلی است. بسته به میزان اختلاف، بین ورودی و خروجی سیستم، خطای یک سیستم کنترلی مشخص می‌شود (c.f Dukkipati, 2006:1).

 در نظریه کنترل، ورودی مرجع[8]، ورودیای است که برای معرفی نقطه مرجع به کنترل کننده سیستم داده شده و هنر یک کنترل کننده مناسب نیز آن است که تلاش نماید تا بر آن اساس، پاسخ سیستم[9] را در کوتاهترین زمان و با کمترین نوسان ممکن به نقطه مرجع برساند. به عنوان مثال اگر هدف از طراحی یک سیستم کنترلی، رساندن درجه حرارت یک کوره به 90 درجه سانتیگراد و نگاه داشتن آن در همین درجه حرارت باشد؛ آن درجه حرارت، نقطه مرجع سیستم کنترلی و ورودیای که در قالب یک سیگنال، به سیستم کنترلی داده میشود تا دمای کوره را با کنترل تمامی اجزاء سیستم از قبیل ورودیهای سوخت، هوا و ... به آن درجه حرارت برساند، ورودی مرجع سیستم خواهد بود. مشخص بودن ورودی و خروجی سیستم از آنرو مهم است که تنها با توجه به آنهاست که میتوان ماهیت و عملکرد کلی یک سیستم و اجزا مختلف آن را تشخیص داد و تعریف کرد.

 سیستم‌های کنترلی را می توان به دسته‌های زیر تقسیم کرد:

الف) سیستم‌های کنترلی ساخته شده توسط بشر ( مانند انواع سیستمهای مکانیکی، هیدرولیکی، الکترونیکی و (البته اجتماعی))

ب) سیستم‌های کنترلی طبیعی از قبیل سیستم‌های کنترلی بیولوژیک

ج) سیستم‌های کنترلی که اجزا آن هم شامل اجزایی ساخته شده توسط بشر می‌باشد و هم شامل اجزایی طبیعی(c.f Dukkipati, 2006:1)[10]

با توجه به مطالب فوق می‌توان مدل زیر را که مدل تکمیلی ارائه شده در مطلب نخست وبلاگ است ارائه نمود:

شکل2: مدل تکمیل شده رابطه بین سیستم و کنترل کننده

با توجه به مدل فوق می‌توان به این اصل عام پیرامون سیستم‌ها رسید که در صورتی که خروجی و ورودی مرجع سیستم مشخص باشد؛ در صورت وجود فاصله بین خروجی (پاسخ سیستم) و ورودی مرجع، میبایست علت آن را در درون سیستم کنترلی و به صورت مشخص‌ در کنترل کننده آن جستجو کرد؛ البته شایان ذکر است که رابطه سیستم با سایر سیستم های فرادست و فرودست، و نویزها و اختلالاتی که از محیط بیرونی بر سیستم وارد می شود نیز در پاسخ خروجی سیستم موثر می باشد؛ که در مطالب بعدی و به هنگام بیان نکاتی پیرامون آسیب شناسی سیستم های اجتماعی به آن پرداخته خواهد شد.

در مطلب بعدی به انواع سیستم‌های کنترلی در مهندسی کنترل از نظر باز و یا بسته بودن حلقه کنترل خواهیم پرداخت؛ که مدلهای ارزشمندی را برای تحلیل و طراحی سیستم‌های گوناگون اجتماعی در اختیار متخصصان علوم اجتماعی قرار می‌دهد.

 

 



[1] regulate

[2] direct

[3] command

[4] system

[5] Reference point

[6]  input

[7] output

[8] Reference input

این نقطه نمایانگر هدفی است که سیستم برای پاسخ­گویی به آن طراحی شده است.

[9] system response

[10] همانطور که در ادامه توضیح داده خواهد شد  سیستمهای کنترل اجتماعی نیز در این دسته جای میگیرند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۸:۵۵
سجاد فتاحی