سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

تاریخ بشر را می توان تاریخ تکامل سیستم های مکانیکی، هیدرولیکی، الکترونیکی، پنوماتیکی و مهمتر از همه سیستم های اجتماعی دانست. امروز تمامی پیشرفت های بشر به جایی رسیده است که برای بقا و ماندگاری، نیازمند استفاده از تمامی دانش خود، جهت طراحی سیستم های اجتماعی ای است که گذشته او را رقم زده و بخش عمده‌ای از آینده او را تعیین خواهند کرد. این وبلاگ مکانی است برای بحث و تبادل نظر، بین دانشجویان رشته های گوناگون تحصیلی در جهت استفاده از دانش خود در حوزه های گوناگون، حول یک موضوع:
طراحی و تحلیل سیستم های اجتماعی

۱ مطلب با موضوع «سرآمدان تاریخ ایران» ثبت شده است

 ✍️ سجاد فتاحی

صفحه اینستاگرام نویسنده 

صفحه تلگرام نویسنده 

 

ششم اسفندماه زادروز سایۀ شعر ایران است. از منظر اجتماعی، شعر امیرهوشنگ ابتهاج را می‌توان آیینه‌ای تمام‌نما از غم‌ها و ناامیدی‌های تاریخ معاصر ایران دانست.

شعرهای سایه، غمی سنگین را بر دل مخاطب می‌نشاند؛ غمی که ریشه‌های آن را می‌توان در تک‌تک رخدادهای غم‌انگیز تاریخ معاصر ایران به نظاره نشست؛ غمی که برآمده از دویدن‌ها و نرسیدن‌های ملتی است که تاریخ نیز از نرسیدن آن در عجب مانده است. اما همچنان باید با او و برای او، که ارغوان شعر ایران نیز هست، خواند:

ارغوان، بیرق گلگون، بهار

تو برافراشته باش

شعر خونبار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش؛

تو بخوان نغمه ناخوانده من

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من...

امروز در تصادفی جالب سالروز درگذشت ابوالحسن ابتهاج، یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران، و البته عموی امیرهوشنگ ابتهاج نیز هست، او در طی دوران ریاست خود بر سازمان برنامه (۱۳۳۷-۱۳۳۳)، تحولی عظیم را در این سازمان و برنامه‌های عمرانی ایران به‌وجود آورد؛ به‌گونه‌ای که تا سال‌ها، اثر خدمات او بر وضعیت ایران و رشدی که در دهۀ ۱۳۴۰، پدید آمد قابل مشاهده بود؛ دهه‌ای که می‌توان آن را دهۀ طلایی اقتصاد و رشد ایران در قرنی دانست که در روزهای پایانی آن هستیم؛ دهه‌ای که اگر ادامه می‌یافت ایران، شباهتی با آنچه که امروز است نداشت؛ اما دریغ و درد که نظام‌های سیاسی ایران در دوران پیش و پس از انقلاب به جای آنکه ابتهاج‌دوست و ابتهاج‌پرور باشند؛ ابتهاج‌ستیز‌ بودند و سرنوشت ابتهاج‌ستیزی نیز جز بردن عرض خود و زحمت دادن ملت چیز دیگری نیست.

ابوالحسن ابتهاج که با اتهاماتی واهی در آبان ۱۳۴۰ بازداشت شد، با صراحت و شفافیت ستودنی خود به درستی می‌گفت که:

«در مملکتی که دزدها آزادانه راه می‌روند، من باید به زندان بروم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۰ ، ۰۶:۰۷
سجاد فتاحی