مسئولین وزارت بهداشت به صورت مرتب، مهمترین عوامل مرگ و میر ایرانیان را رصد کرده و اعلام می کنند، بر اساس اعلام آنها مهمترین عوامل مرگ و میر ایرانیان عبارتند از: بیماری های قلبی، سکته های مغزی، فشار خون، دیابت، حوادث جادهای و انواع سرطان. اما به نظر میرسد آنها آگاهانه یا ناآگاهانه یکی از مهمترین عوامل موثر بر مرگ و میر ایرانیان را فراموش کرده اند و آن بیماری نظام سلامت در ایران است.
یکی از مهمترین وظایف نظام سلامت، بهبود وضعیت بهداشت و سلامت جامعه هدف است. این مهم از دو طریق ممکن میشود: 1- کنترل و تنظیم رفتارهای جامعه هدف در جهت پیشگیری از وقوع بیماری 2- درمان بیماری.
یک نظام سلامت پیچیده و تکامل یافته، با اتخاذ نگرشی سیستمی به بیماری و ایجاد زمینه برای مشارکت متخصصینی از رشتههای گوناگون، جهت رسیدن به تبیینی بین رشتهای از بیماری، عموما در تحقق هدف نخست موفق است و از طریق اقدامات نرم و سیاستگذاریهای مناسب، درخواست و هزینههای بخش درمان را به شدت کاهش میدهد.
اما یک نظام سلامت ناکارآمد و بیمار، بواسطه ناکارآمدی و ناتوانی از انجام وظایف خود در بخش نخست، بخش عمدهای از هزینهها و توان خود را صرف درمان بیمارانی میکند که بواسطه ضعف عملکردی همین نظام سلامت، به بیماری مبتلا شدهاند. چنین نظامی بیمار و ناکارآمد است و در نهایت به دلیل افزایش تعداد بیمارانی که بواسطه ادامه اثرگذاری عوامل موثر بر وقوع بیماریها مرتبا بر تعداد آنها افزوده میشود شکست خواهد خورد.
دقیقا در چنین نظام سلامت ناکارآمدی است که نقش پزشکان بیش از اندازه برجسته شده و منافع اقتصادی - سیاسی هنگفتی بواسطه این ناکارآمدی نصیب آنها میشود؛ چرا که در یک نظام سلامت کارآمد که بر بخش نخست وظایف این نظام نیز به همان اندازه بخش دوم و حتی بیش از آن تاکید شده است، اولا هزینههای بخش درمان، که پزشکان عموما در آن شاغلاند، به واسطه کاهش تقاضا برای خدمات این بخش، کاهش یافته و در ثانی هزینههای تخصیص داده شده برای سلامت جامعه هدف در سراسر بخشهای دیگر نیز هزینه میشود؛ بنابراین بخشی از بودجههای تخصیص داده شده برای نظام سلامت، نصیب سایر متخصصینی میشود که میبایست لزوما برای ایفای بهینه وظیفه نخست، از تخصص و مهارت آنها نیز بهره گرفت و دیگر مجالی برای یکهتازی پزشکان و کسب مزایای اقتصادی سرشار از این ناکارآمدی توسط آنها فراهم نمیشود.
از این منظر نظام سلامت در ایران بی گمان بیمار است و یکی از دلایل اهمیت و اقتدار بیمارگونه پزشکی در این کشور، همین نظام ناکارآمد و بیمار سلامت است و البته شاید بتوان گفت یکی از موانع بزرگ پیشرو برای اصلاح و کارآمدسازی این نظام سلامت هم همین اقتدار و علاقه به حفظ آن است.
نظام سلامت بیمار ایران، بدون توجه به سبک زندگی، الگوی تغذیه، آلودگیهای هوایی و آبی و سایر عوامل اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی موثر بر وقوع بیماریها، مرتبا هزینههای هنگفتی را به بخش درمان تزریق میکند. وضعیت این نظام سلامت همانند بیماری است که دچار خونریزی داخلی شده است و پزشکان بدون توجه به این مهم، مرتبا به این بیمار خون تزریق میکنند. مقایسه بودجههای اختصاص یافته به بخش پیشگیری و درمان در نظام سلامت ایران میتواند گویای بیماری «توجه بیش از حد به درمان و بیتوجهی به پیشگیری» در این نظام باشد.
از قضا، نوع تزریق بودجه به بخش درمان نیز خود به میزان بسیار زیادی ناکارآمد است و بخش عمدهای از مزایای اقتصادی بخش درمان نصیب پزشکانی میشود که تنها یکی از بازیگران این عرصه و نه لزوما مهمترین آنها هستند. کافی است به شکاف حقوقی و اقتداری بین پزشکان و پرستاران و سایر افراد شاغل در بخش درمان نگاهی بیاندازیم تا یکی از نمودهای مهم بیماری نظام سلامت ایران در بخش درمان را نیز مشاهده کنیم.
نظام سلامت در ایران برای آنکه بتواند نقشی اساسی در بهبود وضعیت سلامت ایرانیان بازی کند پیش از تزریق بودجههای بیشتر، نیازمند یک آسیبشناسی و درمان، با حضور متخصصینی از رشتههای گوناگون است؛ وگرنه این بیمار از توانایی لازم برای بهبود وضعیت سلامت ایرانیان برخوردار نیست و تنها همانند چاه ویلی بخش عمدهای از منابع ملی را بلعیده و نصیب عدهای اندک میکند، بدون آنکه بهبودی در وضعیت سلامت ایرانیان ایجاد شود.
@governancesystems