یکی از مهمترین اقدامات حسن روحانی در دولت جدید میتواند این باشد که به جای انتخاب وزیری بیمارستانساز برای وزارت بهداشت و وزیری سد ساز و نیروگاهساز برای وزارت نیرو، که تنها در مسیر تقویت اقتصاد سیاسی بیماری و مصرف گام بر می دارند، وزرایی را برای هر یک از این وزارتخانهها انتخاب کند که ضمن آشنایی با نگرش پیچیده و بین رشتهای به فرایند سیاستگذاری و با همکاری بخشهای دیگر نظام حکمرانی و جامعه مدنی دو اقدام اساسی را انجام دهند: نخست اصلاح الگوی تغذیه و دوم اصلاح الگوی مصرف آب و برق در ایران.
پیش از هر چیز خیالتان را راحت کنم که چنین وزرایی در بین نامزدهای اصلی تصدی این وزارتخانهها وجود ندارد و برای یافتن آنها میبایست چشمها را شست و درها را باز کرد. بین خودمان هم بماند که چندان به انتخاب چنین وزرایی بواسطه مکانیزم ناکارآمد انتخاب وزیران امیدی ندارم.
با این دو اقدام با قطعیت بالا میتوان گفت که سلامت ایرانیان به گونهای بهبود و مصرف آنها به گونهای کاهش خواهد یافت که همین امکانات و زیرساختهای درمانی و آب و برق موجود و شاید حتی نیمی از آن پاسخگوی نیازهای ایرانیان بوده و مجال و منابع لازم برای کنترل برخی از بحرانها فراهم میگردد.
برای توجیه مطالب فوق به دو مثال زیر توجه کنید:
در دهه 1990 دولت لهستان ضمن تغییری در سیاستهای تغذیهای خود، با حذف یارانه متعلق به فرآوردههای گوشتی و افزایش واردات میوه جات و افزایش مصرف روغنهای گیاهی، موجب کاهش 25 درصدی در میزان بیماریهای قلبی در کشور خود شد. این میزان کاهش بیماریهای قلبی تا آن زمان بی سابقه بوده است.
در جنگ جهانی اول نیز، کمبود غذا، دولت دانمارک را مجبور کرد، آسیاب کردن غلات را ممنوع سازد و دستور دهد که مردم غلات را به طور کامل یعنی تصفیه نشده و سبوسدار مصرف کنند، بر اثر این اقدام، تغذیه مردم دانمارک چنان بهبود یافت که در سالهای جنگ، میزان مرگ و میر 34٪ کاهش یافت و موارد سرطان، بیماری قند، فشار خون بالا و بیماریهای کلیوی به میزان قابل توجهی تنزل پیدا کرد و علائم تندرستی به میزان قابل ملاحظهای افزایش یافت ( مومنی، 1394: 52-67).
حال به این آمارها توجه کنید:
- سرانه مصرف نوشابههای گازدار در ایران 42 لیتر و در جهان 10 لیتر است
- سرانه مصرف روغن در ایران 4.5 کیلوگرم بالاتر از استانداردهای جهانی است
- سرانه مصرف نمک در ایران پنج برابر استانداردهای موجود است.
- سرانه مصرف شکر در ایران 3 کیلوگرم بالاتر از میانگین مصرف جهانی است ( مومنی، 1394: 52-67).
اگر آمارهای فوق را در کنار مصرف زیاد مواد مخدر و چاقی و کم تحرکی ایرانیان قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که اصلاح الگوی تغذیه و سبک زندگی ایرانیان میتواند به میزان قابل توجهی سلامت آنها را بهبود داده و ضمن کاهش نیاز آنها به خدمات درمانی به میزان قابل توجهی در هزینههای درمانی کشور صرفهجویی کند. اما باید بدانیم قطعا چنین اقداماتی بسیار دشوارتر و پیچیده تر از ساختن بیمارستان برای بیمارانی است که بواسطه این الگوی تغذیه هر روز بر تعدادشان افزوده میشود.
وزارت نیرو نیز در چند دهه گذشته به جای اصلاح الگوی مصرف در حوزههای مختلف، بر گسترش زیرساختها برای پاسخگویی هر چه بیشتر به نیازهای در حال رشد تمرکز نموده و مرتبا با فشار بر منابع گوناگون کشور تنها بر ناپایداری ایران افزوده است. در حالی که با تمرکز بر اصلاح الگوی مصرف آب و برق در حوزه های گوناگون می توانست با نیمی از زیرساخت های موجود پاسخ گوی نیازهای کشور باشد.
اگر وزرای دولت روحانی تا پایان دولت دوازدهم توانستند سرانه مصرف شکر، نمک، نوشابههای گازدار، آب و برق را کاهش دهند باید بدانیم که او در انتخاب های خود موفق بوده و در مسیر پایداری ایران گام برداشته؛ اما در غیر این صورت باور کنیم انتخاب وزرایی که تنها از طریق فشار بر منابع، تعداد بیمارستانها، سدها و نیروگاهها را زیاد میکنند در حالی که بر تعداد بیماران و سرانه های مصرف افزوده می شود تنها حرکت به سوی ناپایداری بیشتر ایران و ایجاد زمینه برای تقویت اقتصاد سیاسی بیماری و مصرف است.
@governancesystems