سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

تاریخ بشر را می توان تاریخ تکامل سیستم های مکانیکی، هیدرولیکی، الکترونیکی، پنوماتیکی و مهمتر از همه سیستم های اجتماعی دانست. امروز تمامی پیشرفت های بشر به جایی رسیده است که برای بقا و ماندگاری، نیازمند استفاده از تمامی دانش خود، جهت طراحی سیستم های اجتماعی ای است که گذشته او را رقم زده و بخش عمده‌ای از آینده او را تعیین خواهند کرد. این وبلاگ مکانی است برای بحث و تبادل نظر، بین دانشجویان رشته های گوناگون تحصیلی در جهت استفاده از دانش خود در حوزه های گوناگون، حول یک موضوع:
طراحی و تحلیل سیستم های اجتماعی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


در مطالب پیشین توضیح داده شد که تمامی سیستم‌های گوناگون موجود در جهان از سیستم‌های طبیعی و بیولوژیک تا سیستم‌های ساخته دست بشر از قبیل سیستم‌های الکترونیکی، مکانیکی، هیدرولیکی و سیستم‌های اجتماعی برای ماندگاری و بقا و پاسخ‌گویی بهینه به نیازها و اهدافی که برای آنها طراحی شده‌اند نیازمند اعمال سطحی از کنترل بر رفتارهای سیستم‌ می‌باشند .

در این مطلب در تلاش هستیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که سیستم کنترلی مناسب برای رساندن جامعه به نقطه مطلوبی که هر کنشگر ویا جامعهای میتواند آن را خود ترسیم نماید چه نوع سیستمی است؟ به عبارتی از بین دو سیستم کنترلی حلقه بسته و حلقه باز که در بخش‌های پیشین توضیحاتی پیرامون آنها ارائه شد، کدام یک برای رساندن جامعه به نقطه مطلوب[1] مناسبتر می‌باشند؟ از آنجا که سیستم‌های اجتماعی همواره در معرض سیگنالهای اخلالگر درونی و بیرونی غیر قابل پیشبینی میباشند و همچنین با توجه به ویژگیهای هر یک از این دو سیستم کنترلی که در مطالب پیشین به آنها اشاره شد؛ به این پاسخ میرسیم که سیستم کنترلی مناسب برای افزایش توانایی سیستم‌های اجتماعی جهت مواجهه بهینه با پیچیدگی‌های محیطی و در نتیجه افزایش طول عمر و ماندگاری آنها سیستم کنترلی حلقه بسته است.

مدل سیستم کنترلی حلقه بسته که نمونه شماتیک آن در مطالب پیشین نشان داده شد، مدلی است که بر تمامی سیستم‌های اجتماعی از کوچکترین و خردترین سیستم‌ اجتماعی یعنی خانواده تا سیستم‌های اجتماعی کلانی در مقیاس کشور و حتی جهان قابل اعمال بوده و به نظر میرسد مدلی مناسب برای رساندن آنها به نقاط مرجع مدنظرشان می‌باشد. جوامع انسانی چه در مقیاس خرد و چه در مقیاس کلان برای افزایش توانایی خود در جهت مواجهه با پیچیدگی‌های روزافزون محیطی و افزایش امکان بقا و ماندگاری خود ناگزیر از حرکت به سوی چنین الگویی می‌باشند، تاسیس سازمان‌های بین‌المللی از قبیل سازمان ملل متحد از همین منظر قابل تحلیل و بررسی است که برای دور نیافتادن از بحث در فرصتی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.

در ادامه با کاربرد این مدل در مورد سیستم‌هایی در مقیاس کشور، جهت روشنتر شدن پتانسیل فراوان نهفته در آن از نظر تحلیلی، تلاش مینماییم اجزاء مختلف آن را شناسایی نماییم. گرچه میتوان سطوح مختلفی را برای سیستم‌های اجتماعی به معنای عام آن (متشکل از سیستم‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی) در مقیاس روستا، شهر، استان، کشور و جهان بر شمرد که در نهایت نیز به دلیل وابستگی و ارتباط تمامی این سیستم‌ها با یکدیگر و قرار داشتن آنها در درون یک ابرسیستم جهانی، یک تحلیل  دقیق و جامع سیستمی می‌بایست تمامی این خرده سیستم‌ها را به مثابه یک سیستم یکپارچه در نظر گیرد، اما فعلا با انطباق مرزهای جامعه بر مرزهای جغرافیایی کشورها، کلیت یک کشور را به عنوان یک سیستم در نظر گرفته و مدل زیر را از سیستم کنترل حلقه بسته آن ارائه مینماییم.


مدل سیستم کنترل حلقه بسته جامعه در مقیاس کشور


در ادامه پیرامون هر یک از اجزاء مدل فوق توضیحاتی ارائه میشود:

نقطه مرجع. همانطور که برای طراحی یک کنترل کننده در مهندسی کنترل نیازمند در اختیار داشتن برخی اطلاعات پایهای می­باشیم که مهمترین و ابتداییترین آنها هدف و نقطه مرجعی است که یک سیستم در پی دست­یابی به آن است؛ برای طراحی سیستم حکمرانی نیز که نقش کنترل کننده را در سیستم کنترلی حلقه بسته جامعه در مقیاس کشور ایفا میکند[2] نیازمند آگاهی از این امر هستیم که کلیت جامعه، از سیستم حکمرانی خود انتظار رساندن کشور به چه نقطهای را دارد. از لحاظ نظری نقطه مرجع میتواند نقطهای باشد که مورد توافق اکثریت افراد جامعه بوده و یا تنها مورد توافق بخش کوچکی از کنشگران جامعه باشد که ابزارهای مختلف قدرت را در اختیار دارند؛ اما از لحاظ عملی محدودیتهایی در این زمینه وجود دارد[3]. به نظر می‌رسد بشر به تاسی از جهان طبیعی می‌بایست بقا و ماندگاری بلند مدت را به عنوان نقطه مرجع سیستم‌های اجتماعی خود در مقیاس کشور و جهان در نظر گرفته و کنترل کننده سیستم‌ را با توجه به این هدف عام طراحی نماید.

پس نخستین گام در طراحی یک سیستم کنترلی برای جامعه در مقیاس کشور و جهان، مشخص کردن نقطه مرجعی است که خواهان رسیدن جامعه به آن میباشیم؛ پس از مشخص شدن این نقطه، در مرحله بعد میبایست تاریخ، امکانات و توانمندیهای جامعه مورد نظر را مورد بررسی قرار داده و با شناسایی آنها کنترل کننده و یا سیستم حکمرانی جامعه را به صورت بهینه به گونهای طراحی نماییم که سیستم مورد نظر را به نقطه مرجع نزدیک نماید. نکتهای را که باید در نظر داشت آن است که نقطه مرجع حتما میبایست نقطهای باشد که قابلیت اندازهگیری با استفاده از شاخصهای کمی و کیفی[4] را دارا باشد؛ نقطه مرجعی که نتوان آن را اندازهگیری کرد به معنای عدم توانایی برای طراحی کنترل کننده و اصولا عدم توانایی برای رساندن سیستم به نقطه مدنظر است و از آنجا که سنجشی پیرامون رسیدن و یا نرسیدن جامعه به آن نقطه صورت نمیگیرد؛ در مواردی ممکن است به سبب طراحی کنترل کننده‌ای که توانایی رساندن جامعه به نقطه مرجع را ندارد کلیت جامعه از نقطه مرجع فاصله بیشتری بگیرد. در شرایط فقدان سنجش خروجیهای سیستم که به معنای بی اطلاعی از وضعیت جامعه نسبت به نقطه مرجع در نظر گرفته شده است؛ سیستم حکمرانی به دلیل عدم تشخیص وضعیت ورودیها و خروجی‌‌های سیستم کنترلی جامعه، به سیستمی حلقه باز تبدیل خواهد شد که بواسطه قرار گرفتن در معرض سیگنالهای اخلالگر درونی و بیرونی کلیت جامعه را دچار ناپایداری و نوسانهای شدید میکند، از آنرو که تحمل ناپایداری و نوسان، نه در سیستمهای مهندسی و نه در جامعه در بلند مدت امکانپذیر نیست، این نوسانها و ناپایداریها در سیستمهای مهندسی موجب از کار افتادن سیستم و در سیستم جامعه موجب بروز طغیان، انقلاب، شورش و تقویت سیستم اجتماعی جنبش در درون سیستم و یا هجوم سایر سیستم‌های خارجی می‌گردد.

کنترل کننده. تا پیش از مشخص شدن هدف و نقطه مرجعی که جامعه به مثابه یک سیستم خواهان دستیابی به آن است طراحی کنترل کننده و سیستم حکمرانی بهینهای که بتواند جامعه را در بلند مدت به پایداری برساند اگرچه امکان‌پذیر است اما به نتایج مناسبی منجر نخواهد شد، اما همانگونه که حتی در طراحی کنترل کننده‌ها در مهندسی کنترل، خصوصیات زمینهای از قبیل درجه حرارت محیط، میزان رطوبت محیط و ... که قرار است کنترل کننده در آن کار نماید در نظر گرفته شده و به کار بردن کنترل کننده‌ای که برای یک شرایط زمینهای طراحی شده است، لزوما در شرایط زمینهای دیگر بهینه و کارآمد نیست؛ در طراحی کنترل کننده سیستم کنترلی جامعه نیز همین امر اما با دقت و اهمیت بیشتری میبایست لحاظ گردد؛ پیاده سازی نعل به نعل کنترل کننده‌ و دستوراتی که در کشورهای توسعه یافته به خوبی سیستم را به پایداری رسانده است در کشورهایی با شرایطی متفاوت، که میبایست در طراحی سیستم کنترلی آنها، آن شرایط حتما در نظر گرفته شود؛ لزوما به معنای رسیدن این سیستمهای اجتماعی به پایداری و نقطه مرجع مدنظر نیست.

یک کنترل کننده ایدهآل در مهندسی کنترل، کنترل کننده‌ای است که در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین نوسان، پاسخ سیستم را به نقطه مرجع رسانده و سیگنال خطای اندازهگیری شده را به صفر نزدیک نماید و حتی در صورتی که بواسطه سیگنالهای اخلالگر بیرونی و درونی، سیستم دچار ناپایداری شد با توجه به سیگنال فیدبک و نقطه مرجع که در قالب ورودی به سیستم معرفی میشود، سیستم را به حالت پایدار بازگرداند. تمامی ویژگیهای ذکر شده عینا همان ویژگیهایی است که یک کنترل کننده ایدهآل در سیستم حلقه بسته جامعه نیز میبایست از آن برخوردار باشد.  

سیستم. همانطور که پیشتر نیز بیان شد در این رویکرد سیستم میتواند از واحدهای اجتماعی بسیار کوچک همچون خانواده، شرکتهای خرد و مدارس تا واحدهای اجتماعی میانهای از قبیل دانشگاهها، وزارتخانهها و واحدهای اجتماعی کلانی از قبیل کشورها و حتی جهان را در بر گیرد، تنها نکتهای که باید آن را در نظر داشت آن است که همانند طراحی سیستمهای کنترلی در مهندسی، طراحی یک سیستم کنترلی برای سطوح مختلف جامعه هنگام حرکت از سطح خرد به سطح کلان پیچیدهتر میشود. برای مثال همانگونه که طراحی یک سیستم کنترلی برای کنترل درجه حرارت یک منبع آب که جزئی بسیار ساده از یک نیروگاه است بسیار سادهتر از طراحی یک سیستم کنترلی برای کنترل کل یک نیروگاه می‌باشد؛ طراحی یک سیستم کنترلی برای یک مدرسه و دانشگاه که در مقایسه با کلیت جامعه اجزائی بسیار ساده و کوچک هستند بسیار سادهتر از طراحی سیستم کنترلی برای یک کشور و حتی جهان می‌باشد.

در این مرحله، با توجه به هدف این وبلاگ که صرفا ارائه مقدمهای بر کاربرد نظریه سیستم‌های کنترل در علوم اجتماعی و ایجاد زمینه‌ای برای پرداختن به نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی میباشد، نیازی به پیچیده نمودن مفهوم سیستم و شناسایی تمامی سیستمها و خرده سیستم‌های اجتماعی نداریم. زیرا این کار به نظر میرسد جز در انداختن ما در دامی که پارسونز نیز در نظریه سیستمی خود به آن در غلتید (نگاه کنید به turner,2010) و جلوگیری از شناخت پتانسیل فراوانی که کاربرد نظریه کنترل در جامعهشناسی دارد مزیت دیگری نخواهد داشت. به دلیل متفاوت بودن سیستمهای اجتماعی بواسطه متغیرهای مختلفی چون تاریخ، فرهنگ، نهادهای اجتماعی، زمینه جغرافیایی و ... همانند مهندسی کنترل که برای طراحی کنترل کننده یک سیستم میبایست علاوه بر شناخت نقطه مرجع نسبت به ابعاد مختلف آن سیستم شناخت و اشراف داشته باشیم؛ در طراحی کنترل کننده سیستم جامعه نیز میبایست اطلاعات و شناخت مناسبی از ابعاد مختلف سیستم اجتماعی در اختیار داشته و با توجه به آنها اقدام به طراحی کنترل کننده بهینه نماییم؛ این موضوع در طراحی کنترل کننده سیستمهای اجتماعی در هر سه سطح خرد، میانه و کلان از اهمیت فراوانی برخوردار است. 

سنسور. سنسور که وظیفه اندازهگیری خروجی سیستم و ارسال دادهها به مقایسه کننده را بر عهده دارد در سیستمهای مهندسی از اهمیت شایانی برخوردار است. یک سنسور ناکارآمد که بنا به دلایل مختلف خروجی را با دقت مناسبی اندازهگیری نکرده باشد میتواند با ارسال دادههای غیر واقعی به مقایسه کننده، موجب شود سیگنال خطای اندازهگیری‌‌ شدهای که به کنترل کننده ارسال میشود سیگنال صحیحی نبوده و در این شرایط حتی یک کنترل کننده بسیار کارآمد و بهینه بواسطه دادههای ورودی غیر دقیق، دستورهایی را صادر مینماید که نه تنها ناپایداری سیستم را کاهش نداده بلکه موجبات افزایش آن و در نهایت از کار افتادن سیستم را ایجاد خواهد کرد. در سیستم کنترلی جامعه نیز موسسات آماری، که در جوامع کنونی وظیفه گردآوری دادههایی از سطح سیستم جامعه و اندازهگیری خروجیهای آن را بر عهده دارند عینا همان نقشی را بر عهده گرفتهاند که سنسورها در سیستمهای کنترل حلقه بسته در مهندسی بر عهده دارند.

با توجه به همین نقش حساس موسسات آماری است که استقلال این موسسات و عدم تاثیرپذیری آنها از سایر سیستمهای اجتماعی و یا به زبان مهندسی، نویزها و اختلالات درون و برون سیستمی اهمیت مییابد. چرا که کافی است بنا به هر دلیلی، که میتواند از ضعف علمی حاکم بر این موسسات و یا قرار گرفتن آنها تحت نفوذ متغیرهای مختلف دیگر باشد، این موسسات در سنجش مقدار واقعی خروجی سیستم جامعه اشتباه کرده و با ارسال مقادیر کاذب به مقایسه کننده و سیستم حکمرانی جامعه که وظیفه کنترل کننده را برعهده دارد، موجبات ناپایداری بیشتر سیستم، کشور و حتی جهان را فراهم آورند.

در مطلب بعدی به موضوع رابطه بین سیستم و کنترل کننده در فضای اجتماعی پرداخته خواهد شد.



[1] تا کنون تعریف مشخصی از نقطه مطلوب یا مرجع سیستم کنترلی جامعه ارائه نداده ایم و مقدمهی ارائه شده پیرامون کاربرد نظریه سیستم‌های کنترل در علوم اجتماعی، مستقل از نقاط مرجع گوناگون میباشد؛ به گونهای که تمامی افراد با در نظر داشتن نقطه مرجع مطلوب خود – که البته بنا به دلایلی که در مطالب پسین به آن خواهیم پرداخت، انتخاب آن نیز با محدودیتهایی در عالم واقع روبروست- میتوانند از این نظریه استفاده کنند. اما در مطالب بعد به جهت  آماده نمودن مسیر برای ارائه مباحث پیشرفتهتر با توجه به ادبیات موجود پیرامون توسعه اجتماعی و توسعه پایدار نقطه مطلوب خود، که ارتباطی تنگاتنگ با هدف عام بقا و ماندگاری در سیستم‌های گوناگون دارد را معرفی خواهیم کرد. 

[2]   البته پیش‌بینی می‌شود که به دلیل افزایش پیچیدگی‌های محیطی بشر در آینده ناگزیر از طراحی سیستم کنترلی‌ای در مقیاس جهان خواهد بود

[3]  در حال حاضر برای دور نیافتادن از موضوع اصلی بحث به این محدودیتها نپرداخته و آن را موکول به بحث ویژگی‌های پایه‌ای نقطه مرجع در جامعه در مطالب بعدی می‌نماییم.

[4]  ظهور منطق فازی و جعبه افزار منطق فازی در نرم افزار مطلب این امکان را برای ما فراهم آورده است که بتوانیم سیستمهای کنترلیای را با قابلیت تعقیب نقاط مرجع کیفی طراحی نماییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۲
سجاد فتاحی


رابطه بین کنشگر و سیستم اجتماعی یکی از مباحث بنیادینی است که نظریه سیستم‌های اجتماعی می‌بایست موضع خود را پیرامون آن مشخص نماید. مواضع گوناگونی نسبت به این موضوع بیان شده است که می‌توان آنها را بر روی طیفی از اهمیت و تعیین کنندگی تام و تمام کنشگر تا اهمیت و تعیین کنندگی کامل سیستم اجتماعی و مواضع میانه‌ای مبنی بر وجود رابطه ­ای تعاملی بین این دو تقسیم بندی نمود.

گرچه نظریه سیستم­های متعارف و مطرح در علوم اجتماعی را می­توان متعلق به دیدگاهی دانست که قائل به برتری ساختار بر کنشگر می­باشد اما قرائت ارائه شده از سیستم­های اجتماعی در این وبلاگ، پیش از ورود به این بحث و اولویت دادن به کنشگر یا سیستم اجتماعی و یا حکم دادن به وجود رابطه­ ای تعاملی بین این دو، با در نظر گرفتن تحلیل وابسته به مسیر، پرسش‌ دیگری را مقدم بر آن پرسش به این شرح مطرح می­نماید که: کنشگر یا سیستم اجتماعی در چه زمانی؟

در علوم مهندسی به هنگام ساخت یک سیستم در مرحله طراحی، طراح از آزادی عمل فراوانی برخوردار است، اما به محض اتمام فرایند طراحی و آغاز به کار سیستم، طراح تا زمانی که بواسطه محدودیت­های موجود دست به ایجاد اصلاحاتی در سیستم مدنظر نزند؛ ناگزیر به استفاده از سیستم در چارچوب محدودیت­های آن میباشد. در قلمرو اجتماعی نیز بسته به آنکه در مراحل اولیه بنیان­گذاری یک سیستم، در مراحل میانی عمر یک سیستم اجتماعی که از بنیان‌گذاری آن سال­ها می­گذرد و یا در زمانی باشیم که سیستم اجتماعی به شدت از سوی پیچیدگی­های محیطی تحت فشار قرار گرفته است به این پرسش، می­توان پاسخ‌های گوناگونی داد. به عبارتی نمیتوان در کل و بدون توجه به موقعیت زمانی، حکم به اولویت و برتری کنشگر، سیستم اجتماعی و یا تعامل بین این دو داد. در مراحل اولیه طراحی و بنیان­گذاری یک سیستم اجتماعی چه در سطح خرد و چه در سطح کلان- کنشگر دارای قدرتی بیش از سیستم می‌باشد، البته باید توجه داشت که در این مرحله نیز تمامی کنشگران از قدرتی یکسان برخودار نبوده و توان اثرگذاری آنها ربط وثیقی با میزان بهره‌مندی آنها از منابع مختلف از قبیل پول، قدرت و شخصیت کاریزماتیک دارد. اما در شرایطی که سیستم اجتماعی از مرحله طراحی عبور کرد و از یک سیستم تصور شده به یک سیستم وضع شده تغییر حالت داد و تا حدودی بواسطه گذر زمان قوام یافت و یا در مراحل نهایی تبدیل به یک نهاد اجتماعی شد، اندک اندک به منزله واقعیتی بیرونی ظاهر شده و از قدرتی مستقل از کنشگران و فراتر از آنان بهره‌مند می‌گردد. اما رابطه کنشگر و سیستم اجتماعی به این دو بازه زمانی محدود نمی‌شود، بازه سومی نیز وجود دارد که رابطه بین کنشگر و سیستم می‌بایست در آن مورد توجه قرار گیرد. در بازه سوم که سیستم اجتماعی بواسطه عدم تطابق با محیط بیرونی، ناتوانی در پاسخ­گویی به پیچیدگی­های محیطی، واگذاری بخشی از کارکردهای خود به سیستم‌های دیگر و یا بلا موضوع شدن نیازهای اولیه‌ای که در بدو تاسیس سبب شکل‌گیری آن شده، دچار ضعف شده است، رفته رفته بر اهمیت کنشگران افزوده شده و یکبار دیگر کنشگران به نسبت بهره‌مندی‌شان از منابع گوناگون، در برابر سیستم قدرت می­گیرند.

مطالب فوق را می­توان به وضوح در انقلاب­های اجتماعی که یکی از نقاط عطف در فرو شکستن یک سیستم اجتماعی کلان و بنیان­گذاری سیستم اجتماعی کلان دیگری می­باشد مشاهده نمود.

در مرحله نخست انقلاب، یک سیستم اجتماعی به دلیل عدم توانایی در پاسخگویی به نیازها و یا انطباق با پیچیدگی­های روزافزون محیطی دچار ضعف گردیده و کنشگرانی که منایع مختلفی در اختیار دارند و از سوی دیگر دارای منفعت در فروپاشی سیستم اجتماعی قدیمی­ تر و بنیان­گذاری سیستم اجتماعی جدیدتری می­باشند در درون سیستم اجتماعی جنبش قدرت یافته و حول هدف کنار گذاردن سیستم قدیمی متشکل شده و ساختار مییابند[1]، در این مرحله سیستم اجتماعی کلان یا با ایجاد تغییراتی در خود که به آن توانایی مواجهه بهینه­ با پیچیدگی­های بیرونی را می‌دهد و یا از طریق استفاده از قدرت خود برای سرکوب مخالفت­های شکل گرفته همچنان استمرار می ی­ابد و یا بواسطه متراکم ­تر شدن قدرت کنشگران و قویتر شدن سیستم اجتماعی جنبش، دچار فروپاشی میگردد. پس از فروپاشی سیستم اجتماعی قدیمی، کنشگران و منابعی که هر یک از آنها در اختیار دارند و در درون سیستم اجتماعی جنبش ساختار یافتهاند در بنیان­گذاری سیستم جدیدتر و تبدیل "سیستمهای اجتماعی تصور شده" به "سیستم های اجتماعی وضع شده" اهمیت مییابند. پس از فروپاشی سیستم پیشین، طیفی از شرایط امکان وقوع دارد که دو سر این طیف را میتوان اینگونه توصیف نمود: کشنگران با حفظ سیستم اجتماعی کلان پیشین تنها اقدام به جایگزینی و تغییر کنشگران حاضر در نقشها مینمایند؛ و یا دست به آفرینش سیستم اجتماعی نوینی میزنند که از خرده سیستمها، نقش‌ها و روابط جدیدی تشکیل شده است. نظریه سیستمهای کنترل اجتماعی بر آن است که میزان تغییر در پاسخ خروجی سیستم کنترل اجتماعی بیشتر از آنکه به جابجایی کنشگران حاضر در نقش‌ها ارتباط داشته باشد با میزان تغییراتی مرتبط است که در درون سیستم اجتماعی، و به صورت ویژه در کنترل کننده سیستم اجتماعی که در مباحث بعدی توضیحاتی پیرامون آن ارائه خواهد شد، صورت پذیرفته است.

پس از بنیان­گذاری سیستم نوین فرایند قدرت­ گیری کنشگران که پس از به ضعف گراییدن سیستم قدیمی روندی رو به رشد را طی نموده بود معکوس شده و با گذر زمان، سیستم اجتماعی در مقابل کنشگران قدرت می­ یابد و این فرایند قدرت­گیری تا زمانی که سیستم در مواجهه با پیچیدگی­های محیطی روزافزون دچار ضعف نگردد ادامه خواهد یافت.

بنابراین با توجه به مطالب فوق به پرسش اهمیت کنشگر و یا سیستم، در زمان­های مختلف و بسته به قرار گرفتن کنشگران در درون سیستمهای اجتماعی مختلف و میزان منابع گوناگونی که کنشگران در اختیار دارند می­توان پاسخ­های متفاوتی داد، و پیش از ارائه هرگونه پاسخی به این پرسش می­ بایست وضعیت را در رابطه با متغیرهایی چون زمان، مکان، نوع سیستم اجتماعی و میزان منابعی که در اختیار کنشگر قرار دارد مشخص نمود.

در مطلب بعدی تلاش خواهد شد با در نظر داشتن مدل‌های ارائه شده از‌ سیستم‌های کنترلی در مباحث پیشین، مدل سیستم کنترل حلقه بسته جامعه که در تحلیل و آسیب‌شناسی سیستم‌های اجتماعی کلان و خرد کمک فراوانی به ما می‌نماید معرفی و تشریح گردد.



[1]  البته باید توجه داشت که در سطح کلان در بخش اعظمی از تاریخ بشر بواسطه آنکه کنشگران، علت پاسخ سیستم را نه در نوع سیستم اجتماعی و رابطه بین اجزاء آن، بلکه در کشنگران اشغال کننده نقشها در درون سیستم جستجو میکردند؛ تنها اقدام به تغییر کنشگران مینمودند بدون آنکه تغییر در سیستم اجتماعی و رابطه بین اجزاء آن را که متغیر اصلی در پاسخ سیستم بود مدنظر داشته باشند و همین امر یکی از علل اساسی شکلگیری‌‌ دورهای تاریخی در برخی کشورهای جهان است.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۰
سجاد فتاحی


مطالب ارائه شده تا کنون قابل تعمیم به انواع سیستم‌های موجود در جهان در قلمروهای گوناگون بوده است. از این پس با تمرکز بیشتر بر قلمرو اجتماعی بر سیستم‌های اجتماعی متمرکز خواهیم شد. سیستم‌هایی که بنا به تعریف ارائه شده در مطلب نخست این وبلاگ «مجموعه‌ای از نقش‌ها هستند که به گونه‌ای خاص با یکدیگر ارتباط یافته و تشکیل یک کلیت را می‌دهند».  یک گروه دوستی دو نفره و یک خانواده نمونه‌های ساده‌ای از سیستم‌های اجتماعی و دانشگاه‌ها، وزارت‌خانه‌ها، دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی نمونه‌های پیچیده‌تری از سیستم‌های اجتماعی می‌باشند، که با توجه به قواعد کلی حاکم بر سیستم‌ها، قابل مطالعه و بررسی خواهند بود.

به هر میزان که سیستم‌های اجتماعی از خرده سیستم‌های بیشتری تشکیل شده باشند، می‌توان آنها را سیستم‌های پیچیده‌تری دانست که مطالعه و بررسی آنها نیازمند صرف وقت و دقت بیشتری می‌باشد.

پرسش‌هایی وجود دارد که پیش از ورود به مباحث پیچیده‌تر می‌بایست به آنها پاسخ داد و این مطلب به پاسخ گویی به این دو پرسش اختصاص داده شده است:

نخست آنکه «چرا انسان‌ها دست به آفرینش سیستم‌های اجتماعی می‌زنند؟»

و دیگر آنکه « سیستم‌های اجتماعی چگونه توسط انسان‌ها و کنشگران طراحی می‌شوند؟»

نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی

پاسخ به پرسش چرایی آفرینش سیستم‌های اجتماعی از سوی انسان، پاسخی متفاوت از چرایی طراحی سایر سیستم‌ها در قلمروهای دیگر از سوی او ندارد.

گهلن  به تبعیت از فردریش نیچه معتقد است «موجود انسانی حیوانی ناتمام است که از نظر زیستی به صورت مناسبی برای کنار آمدن و فائق شدن بر جهان پیرامونش که در آن به دنیا آمده تجهیز نشده است ... (Turner, 2006: 31) همین کامل نبودن است که تبیینی انسان‌شناسانه برای پاسخ به پرسش چرایی وابستگی و نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی به صورت عام و نهادهای اجتماعی به عنوان زیرمجموعه‌ای از سیستم‌های اجتماعی فراهم مینماید، که پس از تکمیل مطالب پیرامون سیستم‌های اجتماعی به آنها نیز پرداخته خواهد شد. انسان در جهان پیچیده پیرامونش که برای زیستن در آن تکمیل نیز نشده برای کاهش پیچیدگی محیط پیرامونی دست به ایجاد سیستم‌های اجتماعی می‌زند تا پیچیدگی محیط در رابطه با خود را کاهش دهد.  انسان موجودی با نیازهای نامحدود و امکاناتی محدود است که برای پاسخگویی به این نیازهای نامحدود گریزی از آفرینش سیستم‌های اجتماعی ندارد، در حقیقت همان گونه که دورکهیم (Dorkheim, 1982) نیز بیان نموده علت‌العلل وجود نهادها و سیستم‌های اجتماعی پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی است و اولین پرسشی که در مواجهه با یک سیستم اجتماعی و یا اندیشه تأسیس یک سیستم به میان می‌آید این است که این سیستم قرار است به چه نیازی پاسخ گفته و یا چه هدفی را برآورده نماید؟

همانطور که ملاحظه می‌شود، ناتوانی زیستی انسان برای بقاء در محیط پیچیده پیرامونی‌اش که او را وادار به آفرینش سیستم‌های مکانیکی و بعدها هیدرولیکی، پنوماتیکی و الکترونیکی نمود، علت العلل آفرینش سیستم‌های اجتماعی نیز از سوی او می‌باشد.

همانطور که لومن نیز بیان نموده است (turner, 2003) انسان در محیطی پیچیده و با ابعاد مختلف زندگی می‌کند و برای غلبه بر این پیچیدگی‌ها همراه با سایر کنشگران، دست به خلق سیستم‌هایی می‌زند که در این محیط پیچیده نیازهای خود را مرتفع سازد. بنابراین نیاز اساسی و بنیادین انسان همانند سایر حیوانات، تلاش برای بقا می‌باشد، بقا در محیطی پیچیده که برای باقی ماندن در آن تجهیز نیز نشده است و نیازمند قرار گرفتن در کنار سایر انسان‌ها برای مقابله با این پیچیدگی‌ها با ترتیب و الگوهایی است که در سیستم های اجتماعی متجلی می شود. همین نیاز برای بقا در محیطی پیچیده است که پاسخی برای پرسش چرایی نیاز انسان به سیستم‌های اجتماعی را فراهم می نماید.   

 آفرینش سیستم­های اجتماعی[1]

اینکه نخستین سیستم‌ اجتماعی در چه زمانی و توسط چه کسانی طراحی شده است پاسخی در خور نیافته اما به نظر می‌رسد آفرینش تمامی سیستم‌های اجتماعی فارغ از میزان پیچیدگی آنها از قواعد یکسانی تبعیت می‌کند. نحوه شکل‌گیری و آفرینش سیستم­های اجتماعی را می­توان با استفاده از سخنرانی دورکهیم (Meyer and Rowan, 2006: 36) پیرامون شکل­ گیری دانشگاه پاریس و همچنین نحوه تاسیس صلیب سرخ به عنوان یکی دیگر از سیستم‌های اجتماعی که در فرایندی تاریخی تبدیل به نهادهایی اجتماعی[2] شده ­اند به گونه دقیق­تری توضیح داد.

بدون پرداختن به جزئیات سخنرانی دورکهیم که می­توانید آن را در منبع فوق و این مقاله (فاضلی، فتاحی 1390) مطالعه نمایید؛ می‌توان مراحل متوالی زیر را که تعمیمی از بحث دورکهیم درباره شکل‌گیری سیستمی چون دانشگاه پاریس است و می‌توان آن را به تمامی سیستم‌های اجتماعی نیز تعمیم داد استخراج نمود: 1. شرایط سیاسی، اقتصادی، جمعیت‌شناختی و پیچیدگی­های محیطی که افراد و جوامع با آن مواجه­ اند سبب پدیدار شدن نیازی خاص در جامعه و یا پیش روی انسان‌ها می­شود؛ 2. تعامل و تماس افرادی که دارای منافع مشترک در برآوردن آن نیاز و مواجهه با آن پیچیدگی هستند؛ سبب آگاهی آنها از این منافع مشترک شده و؛ 3. اقدام به تشکیل سیستمی متشکل از اجزاء و نقش­های مختلف می­نمایند؛ 5. در مرحله بعد قواعد، هنجارها و الگوریتم‌هایی را برای دست­یابی بهینه به اهداف مدنظر طراحی نموده و به این ترتیب یک سیستم اجتماعی آفریده و طراحی می­شود. 6. در صورت ماندگاری بلند مدت این سیستم که خود تابع موارد و متغیرهای خاصی می­باشد این سیستم تبدیل به یک نهاد اجتماعی می­گردد.

برآمدن صلیب سرخ به عنوان نمونه‌ای از سیستم‌سازی در دنیای مدرن که در فرایندی تاریخی تبدیل به نهادی اجتماعی شده است نیز تجربه‌ مهمی است که به ما در کسب فهمی عمیق‌تر از چگونگی آفرینش سیستم‌های اجتماعی یاری می‌رساند. هنگامی که در سال 1864 ژن هنری دونان[3] به همراه انجمن حمایت عوام شهر ژنو پایه‌های سازمان بین‌المللی صلیب سرخ را بنا می‌گذاشت گمان نمی‌کرد که این سازمان در قرن بعد به یکی از بزرگ‌ترین سیستم‌های اجتماعی در خدمت‌رسانی به انسان‌ها در سراسر جهان تبدیل گردد.

صلیب سرخ نیز همانند هر سیستم دیگری به صورت عام و هر سیستم اجتماعی دیگری به صورت خاص در بدو امر برای پاسخ‌گویی به یک نیاز پدیدار شد، نیازی ذهنی- کمک به آسیب‌دیدگان و مجروحان جنگ - که اهمیت پاسخ‌گویی به آن را هانری دونان درک کرد. او سپس اهمیت پاسخگویی به این نیاز را با اطرافیان خود طرح نمود و افرادی نیز که دارای منافع ذهنی در پاسخ‌گویی به این نیاز بودند با او همراه گردیدند و به این ترتیب این سیستم از حالت یک سیستم اجتماعی تصور شده[4] به یک سیستم اجتماعی وضع شده تبدیل گردید. دونان و گروه کوچک‌اش توانستند در آن برهه زمانی بیش از 5000 نفر از مجروحان جنگی را نجات دهند. اما عدم توسعه یک سیستم اجتماعی و در نظر نگرفتن افق‌های بلند مدت سبب می‌شود که پس از برآورده شدن نیازی که آن سیستم در مقطعی زمانی برای پاسخ‌گویی بدان طراحی شده است، از بین برود. چیزی که سبب ادامه استمرار سیستم اجتماعی کوچک دونان و تبدیل آن به نهادی اجتماعی شد این بود که او با طرح پیشنهاداتی در یک کتاب خاطرات، حوزه مخاطبان ایده خود را گسترش داد و در واقع خود را با افرادی که اهمیت پاسخ‌گویی به این نیاز را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف درک کرده بودند مرتبط نمود و سیستم تصور شده در ذهن خود را که در مقطع زمانی کوتاهی تبدیل به سیستمی وضع‌شده گردیده بود با گسترش در اذهان دیگران به عنوان بهترین راه برای پاسخ‌گویی به نیازی ذهنی معرفی کرد که عده دیگری نیز اهمیت پاسخ‌گویی به آن را درک کرده بودند؛ همین امر سبب گسترش و استمرار این سیستم اجتماعی در زمان و تبدیل آن به نهادی اجتماعی شد.

پس از وضع یک سیستم اجتماعی، برای کاهش پیچیدگی‌های محیط پیرامونی می­بایست  آن سیستم، رسانه‌ای ارتباطی برای برقراری ارتباط بین اعضای خویش را ایجاد نماید؛ رسانه­ ای که ربطی وثیق با هدفی دارد که سیستم اجتماعی در صدد پاسخگویی به آن است.[5] این رسانه برای سیستم اجتماعی نوظهور دونان، انسانیت بود و بازتابی شدن[6] این رسانه یعنی تبدیل شدن آن به «انسانیت برای انسانیت» خود باعث قدرت بیشتر این سیستم و استمرار آن گردید و قلمرو سیستمی آن ‌را از سایر سیستم­های اجتماعی موجود در فضای سیستمی مستقل نمود. این استقلال سبب شد تنش‌های محیطی که سایر سیستم­ها را در انقلاب‌ها، جنگ‌ها و سایر تغییرات اجتماعی تحت تاثیر قرار می‌دهد به این خرده سیستم منتقل نشده و فارغ از تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در درون جوامع به حیات خود ادامه داده و اندک اندک تبدیل به نهادی اجتماعی گردد. ابزار ارتباطی یک سیستم اجتماعی علاوه بر مزیت فوق تبدیل به وسیله ­ای برای بررسی عملکرد آن نیز می­گردد. آنچه که لومن آن را «فی نفسه موضوع بودن»[7] می‌خواند، میزان موفقیت سازمان­های مختلف صلیب سرخ در سراسر جهان به میزان موفقیت آنها در گسترش و ارائه خدمات انسان‌دوستانه است. یعنی ارزیابی عملکرد این سیستم با توجه به ابزار ارتباطی خود صورت می‌گیرد و نه ابزار ارتباطی سایر سیستم­های اجتماعی. به عنوان مثال میزان عملکرد موفق صلیب سرخ با پول که ابزار ارتباطی اقتصاد است یا با قدرت که ابزار ارتباطی سیاست است ارزیابی نمی‌شود، و همین امر یکی از عوامل تقویت بیشتر این سیستم اجتماعی و ماندگاری آن در بستری تاریخی است. اختیار نمودن یک ابزار ارتباطی مشخص علاوه بر موارد فوق سبب میشود که یک سیستم اجتماعی، خودتحکیم‌بخش[8] گردد، یعنی هر بار که صلیب سرخ به مأموریتی می‌پردازد و در آن موفق است، ارزش‌ها و رویه‌های خود را تقویت و تحکیم می‌کند و همین امر سبب استمرار آن تا زمانی می­شود که یا بنا به دلایل مختلف نیاز اولیه­ ای (انسان­دوستی) که سبب پدیدار شدن آن شده است از بین رفته و یا سیستمی دیگر به صورت بهینه­ تری به آن پاسخ گوید؛ البته به نظر میرسد هرقدر سیستمهای اجتماعی استمرار تاریخی بیشتری مییابند تغییر و حذف آنها دشوارتر میشود؛ امری که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

زمان عامل تقدس سیستم های اجتماعی

زمان یکی از عوامل اساسی در ایجاد هالهای از تقدس گرد سیستمهای آفریده شده توسط انسان اعم از سیستم‌های فنی و اجتماعی است. به عبارتی انسانها بواسطه آنکه سالها و قرنها از طریق یکی سیستم به نیاز و یا نیازهای خود پاسخ گفتهاند، به آن سیستم خو کرده و در مواردی گرد آن سیستم را هالهای از تقدس فرا میگیرد که حتی در صورتی که سیستم نوینی به گونهای بهینه­ تر به آن نیاز پاسخ گوید؛ جز در آخرین مراحل، که بواسطه فشارهای محیطی ناگزیر به برگزیدن سیستم نوین و کنار نهادن سیستم قدیمی شوند تغییر در سیستم را نپذیرفته و یا به سختی میپذیرند. البته در این زمینه پیوند خوردن سیستم با منافع برخی گروه­های اجتماعی نیز تاثیر گذار است. با رشد و تکامل سیستمهای مهندسی و کوتاهتر شدن زمان جایگزینی این سیستمها با سیستمهایی بهینهتر، بشر به جایگزینی سیستمهای مهندسی خو کرده و تغییر در آنها را راحتتر از گذشته میپذیرد، به گونهای که در زمان کنونی با افزایش سرعت رشد دانش بشری سرعت جایگزینی سیستمهای نوین با سیستمهای قدیمی به سال، ماه و هفته رسیده است. طبیعی است برای بشری که جایگزینی سیستمهای مهندسی را نیز در دوران گذشته بواسطه کند بودن سرعت تغییر و بهینهسازی این سیستمها و خو کردن به آنها به سختی میپذیرفت؛ پذیرش تغییر سیستمهای اجتماعی که در برخی موارد قرنها در جامعه بشری وجود داشتهاند و در مواردی نیز رنگی از تقدس یافتهاند با دشواری و سختی همراه باشد. برخی واکنشهای بعضا شدید به پیدایش مدارس نوین در جهان و ایران که نمونهای از سیستمهای اجتماعی نوین و جایگزینی آنها با سیستمهای اجتماعی قدیمیترند، گویای همین موضوع است. البته با افزایش سرعت طراحی و ساخت سیستمهای اجتماعی و پیچیدهتر شدن نیازهای انسانی، بشر امروزه راحتتر از گذشته با پیدایش سیستمهای اجتماعی نوین کنار میآید. افزایش تساهل جوامع در برابر تغییراتی که در سیستم‌های اجتماعی کهنی چون خانواده در حال وقوع است از همین منظر قابل بررسی می‌باشد.

در مطلب پسین به رابطه کنشگر و سیستم که یکی از مباحث مهم و مناقشه انگیز در علوم اجتماعی است پرداخته خواهد شد.

 

  



[1] در این قسمت از بخشی از مطالب ارائه شده در مقاله " ، وظایف و ماموریت‌های مدیریت شهری در شرابط شکل‌گیری نهاد اجتماعی " (فاضلی و فتاحی، 1390) استفاده شده است.

[2]  رابطه سیستم و نهاد رابطه­ای عام به خاص بوده و سیستم­های اجتماعی در گذر زمان تبدیل به نهادهای اجتماعی می­شوند؛ به عبارتی دیگر نهادها، سیستم­هایی اجتماعی هستند که در طول تاریخ استمرار یافته­ و همین استمرار تاریخی آنها را تا حدودی بدیهی نموده است.

 

[3]. Jean Henry Dunant

[4] Imagined system

[5]  در این بخش از مطالب و ایده­های طرح شده از سوی نیکولاس لومان، جامعه شناس آلمانی استفاده شده است (برای آشنایی با مباحث او در این زمینه میتوانید به این منبع مراجعه نمایید( turner, 2003: 54-71 ).

[6]. Reflexive

[7] self-thematization

[8] Self-enforcing

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸
سجاد فتاحی